یادداشت مهمان؛

قیام نشست، درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره ای اساتید

قیام نشست، درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره ای اساتید

به گزارش پرسی بلاگ علی اکبری، پژوهشگر حوزه علمیه قم درباره کتاب قیام نشست می گوید لازم بود نویسنده این کتاب در یک فصل به این مسأله می پرداخت که چگونه می تواند اثبات کرد نشست اساتید یک جریان است؟



خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و اندیشه: علی اکبری، پژوهشگر حوزه علمیه قم در یادداشتی با نگاه به کتاب «قیام نشست» با عنوان «غلو در عنوان، ضعف در محتوا» نوشته است که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
مشروح این یادداشت را در ادامه می خوانید:
«قیام نشست» عنوان کتابی است که در زمستان ۱۴۰۰ توسط مؤسسه مطالعات راهبردی بعثت و انتشارات شهید کاظمی قم در ۲۶۸ صفحه منتشر و روانه بازار نشر شد. اثر پیش رو درصدد است تا توصیفی هرچند اجمالی (اما مبتنی بر داده های میدانی موجود) همراه با تحلیل های انتقادی درباب نشست اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم ارائه بدهد.
«قیام نشست» در چهار فصل و یک ضمیمه به نگارش درآمده است. در ادامه مروری کوتاه و گاهی انتقادی به عنوان کتاب و هر یک از فصل های آن خواهیم داشت.
قیام نشست، درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره ای اساتید
مخاطب با دیدن کلمه «قیام» آنچه که به ذهنش تبادر می کند حرکت بزرگ و جامعی است که باید زبانزد عوام و خواص شده باشد، اما با به انتها رسیدن مطالعه کتاب در می یابد که محتوای عرضه شده، همخوانی با عنوان «قیام» نداشت. علاوه بر آن، القای دشمن انگاری از نشست دوره ای اساتید به مخاطبین و تاکید بر این مطلب که حوزویان و متولیان امر آگاه باشند تا بتوانند تصمیمات خوبی در قبال این جریان ها بگیرند (مقدمه کتاب، ص ۱۷ و ۱۸)، چه چیزی را می رساند جز دو نکته را: ۱. برچسب زدن دشمنی با انقلاب بر هر فکر و حرکتی که با سلایق ما همخوانی نداشته باشد؛ ۲. تناقض گویی آشکار با محتوای کتاب که بارها تاکید کرده است بدنه غالب در نشست اساتید، انقلابی بوده و حتی از افرادی هم که در کتاب به احوالات فکری و شخصی آنها پرداخته شده است، به عنوان افراد حامی نظام و رهبری یاد کرده اند.
نگارنده در این فصل تلاش کرده است که با تبیین برخی کلیدواژه ها، و لزوم مباحث جریان شناسی و پیشینه آن در حوزه، مخاطب را با خود همراه کرده، تا بتواند استفاده بیشتری از مطالب مطرح شده ببرد. در بخش پیشینه پژوهش از با اهمیت ترین آثار انتشار یافته در زمینه جریان شناسی فکری حوزه علمیه یاد کرده است تا خواننده کتاب با مراجعه به آثار مذکور، تعمّق جدی تری در این مساله داشته باشد. با اینحال این فصل خالی از اشکال هم نیست.
متأسفانه پیش از تعریف جریان شناسی، باید به تبیین کلمه جریان می پرداخت تا مخاطب بداند از دیدگاه مؤلف کتاب، جریان به چه چیزی اطلاق می شود که بعد از آن بتواند با کتاب در حوزه جریان شناسی همراهی کند.
همچنین لازم بود تا در یک فصل به این مسأله می پرداخت که چگونه می تواند اثبات کند که نشست اساتید یک جریان است؟ (به معنای فکر و نظریه ای متفاوت در بُعد مذهبی سیاسی اجتماعی و هم چنین دارای بدنه فعال کُنشگر مُبتنی بر گفتمان مورد پذیرش آنان) اگر جریان است، رقیب گفتمانی آنها چه جریانات دیگری هستند؟ سطح کُنشگری اجتماعی و سیاسی آنها در جامعه مخاطبین خود که عبارتند از حوزویان، قابل لمس و محسوس است؟ و....
به نظر می رسد اینها قسمتی از سوالاتی است که لازم بود در کتاب بدان پرداخته شود. البته چون ذیل عنوان کتاب تاکید شده است که «درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره ای اساتید» است، شاید انتقادات مفصل به این مباحث وارد نباشد.
نگاهی به پیشینه، ساختار، اهداف و عملکرد نشست دوره ای اساتید
این فصل متشکّل از شش بخش می باشد که عبارتند از: پیشینه تأسیس، اهداف و برنامه ها، هندسه و ساختار، باورداشت های اساسی، عملکرد و فعالیت ها، مناسبات با جامعه مدرسین.
شاید بتوان گفت با اهمیت ترین و بهترین محتوای عرضه شده کتاب در همین فصل است. چونکه برای نخستین بار برمبنای مصاحبه ها، و اطلاعیه های پراکنده توانسته است تصویری درست از تاریخچه، و نگاه و اهداف نشست اساتید ارائه نماید. این بخش را شاید بتوان به عنوان دستمایه پژوهشی برای ثبت تاریخ شفاهی نشست دوره ای اساتید هم ذکر کرد. مخاطبین کتاب با مطالعه این بخش بطور اجمالی، اما دقیق با حرکت درون حوزوی که بیش از پانزده سال است آغاز به فعالیت کرده، آشنا می شوند.
در این قسمت بارها تاکید گردیده است که نشست دوره ای اساتید به جهت پشتیبانی از اساتید حوزوی، کمک به مراجع و حفظ سنت های اصیل حوزوی به جهت رشد کمّی و کیفی طلاب تأسیس شده و فعالیت می کند. همین طور به استناد مصاحبه های اعضای مطرح آن، نشست در کنار پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری معظم انقلاب، هیچ نوع مداخله ای در اتفاقات سیاسی که در فضای جناحی رقم می خورد، نخواهد داشت. علت آنرا هم نهی علمای بزرگی همچون آیات عظام فاضل لنکرانی و مشکینی و… می دانند. علمایی که ورود نشست دوره ای اساتید به عرصه های سیاسی همچون انتخابات و پشتیبانی از نمایندگان و حرکت های مشابه آنرا عاملی برای انشقاق و تفرقه در میان حوزویان مخصوصاً جامعه مدرسین و… می دانند. در نهایت آنچه که از این فصل به دست می آید این است که: نشست اساتید یک تشکّل صنفی حوزوی برای پشتیبانی از اساتید و نظام آموزشی حوزه است.
برخی اشکالات هم در این فصل به چشم می خورد. به عنوان مثال، اشاره کوتاهی به تعدادی از افراد اتاق فکر و اعضای شورای نشست اساتید شده است (ص ۴۴) که جا داشت از افراد دیگری همچون آقایان نظری منفرد، نیازی، علی محمدی خراسانی و… که از اساتید مطرح سطوح عالی و خارج حوزه و چهره های مطرح حوزوی می باشند هم نام می برد. یا در قسمتی از کتاب هم نقل می کند که یکی از چهره های اصلی نشست درباب «جامعه مدرسین» تعبیر «جامعه مُندرسین» را به کار برده است (ص ۵۸)، اما برای این نقل مطلب، هیچ استنادی ذکر نمی نماید. این روش نقل قول های ضعیف و غیرمتکی به سند معتبر، دور از یک کار پژوهشی جریان شناسی است.
نگاهی به کارنامه سیاسی برخی چهره های شاخص نشست دوره ای اساتید
در این فصل بطور مفصل به کارنامه و مواضع آقایان علوی بروجردی، هادوی تهرانی و نائینی پرداخته و خیلی کوتاه هم به برخی اشخاص دیگر همچون آقایان یثربی، واعظ موسوی، حسن صافی گلپایگانی، موسوی تبریزی و محسن غرویان اشاره می کند.
به طور کلی محتوای این فصل متشکّل از سه بخش می باشد:
۱) سوابق علمی اجتماعی افراد مذکور
۲) گزارشی از تفکرات و اظهارات و کُنش های آنان
۳) ارزیابی و نقد عملکرد آنان
در یک اشاره کوتاه می توانیم اینطور ارزیابی نماییم که مؤلف موفق بوده تا بر طبق داده های موجود از افراد مذکور، توصیف درستی (اما ناقص و گاهی همراه با پیشفرض های ذهنی) را ارائه کند، هرچند که در بعضی از این داده ها، به نگارنده انتقاد وارد است و در تحلیل های ارائه شده هم با او موافق نیستیم.
اشکالات
برخی نکات که به عنوان اشکال می توان در این بخش ذکر کرد عبارتند از:
۱. تکرار شدن محتوای فصل دوم در این فصل در مسأله تاریخ، علت تأسیس و ساختار نشست که منجر به خستگی مخاطب و کُند شدن روند مطالعه خواهد شد.
۲. چرا باید در تبیین و تحلیل اندیشه از میان این همه عضو شاخص نشست اساتید سراغ آقایان هادوی تهرانی، علوی بروجردی و نائینی برود؟ چرا چهره های مطرح دیگری از اعضای اتاق فکر نشست که از اعضای مجلس خبرگان، جامعه مدرسین و چهره های شاخص مطرح حوزوی و کشوری هستند همچون آقایان علیدوست، نظری منفرد، هاشم نیازی، عندلیب همدانی و… انتخاب نشده اند؟ با این کار به مخاطب اجازه داده شده تا از انتخاب این افراد در کتاب، شائبه یک حرکت سیاسی و جناحی را برداشت کند، نه صرف مُجمل بودن کتاب. متأسفانه مؤلف هم دلیل قانع کننده ای برای توضیح علت انتخاب این افراد ذکر نمی نماید. اینطور پرداختن ناقص به یک مجموعه، مفسده دیگری هم دارد. چونکه مخاطب فکر می کند تمام مجموعه نشست اساتید همین سه نفر هستند و بس. آنچه که غالب است تفکرات شخصی این سه بزرگوار است و اصلاً نشست دوره ای اساتید یعنی نشست این سه نفر.
۳. یکی از مستندات کتاب در نقد عملکرد سیاسی افراد، بیانیه های آنها در مناسبت های مختلف است که متأسفانه در این مسأله هم تتبّع کافی به خرج نداده و جانب انصاف را هم رعایت نکرده است. سوال مطرح می شود که آیا همه باید بر یک سلیقه و دیدگاه واکنش نشان بدهند، و ادبیات آنها هم باید تابع ادبیات واحدی باشد؟ اینطور که باب آزاداندیشی و آزادی بیان که مورد تاکید رهبر معظم انقلاب هست را هم بسته ایم. متأسفانه در این مسأله شاهد یک نوع حق پنداری در گردآوری و تحلیل عملکردهای سیاسی از جانب مؤلف کتاب هستیم. به عنوان نمونه:
۱) آقای هادوی تهرانی
در کتاب اشاره شده است که آقای هادوی تهرانی نسبت به حضور مردمی نُه دی، بیانیه خنثی صادر کرده است (ص ۱۳۲)، در صورتیکه مؤلف فقط یک بیانیه ایشان را که در سال ۱۳۹۵ بوده است، ملاک قرار داده و دیگر سخنان ایشان را ندیده اند. یا دیگر بیانیه های ایشان در مناسب های انقلابی دیگری همچون شهادت حاج قاسم سلیمانی را به مخاطب عرضه نکرده تا با یک تصویر ناقص، به قضاوت افراد ننشیند. یا نامه ایشان به شورای نگهبان درباب ردّ صلاحیت (که قبلش تأیید صلاحیت شدند) را به یک جبهه درگیری در مقابل نظام تشبیه کرده، در صورتیکه نامه ایشان دور از ادبیات تند و جبهه گیری بود و مطالبه گر توضیح عمومی درباب این اتفاق بودند که چرا بطور «ناگهانی» و «اطلاع قبلی» و در بین ضبط برنامه تبلیغاتی، اعلام می کنند که ایشان ردّ صلاحیت شده است؟ اتفاقی که می تواند برای مخدوش کردن چهره نظام هم مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. در این قسمت جا داشت که مؤلف رعایت انصاف کرده و خودرا حق مطلق نپندارد و برای فهم و برداشت دیگران در اتفاقات این چنین، ارزش قائل شود.
در همین کتاب نامه مرحوم آیت الله محمد یزدی به آیت الله شبیری زنجانی را که اغلب اساتید و علمای دیگر آنرا تند و نامناسب قلمداد کردند، نگارنده درباب آن اظهار می کند که فقط در سطور پایانی، کمی تندی داشت. (راقم این سطور خود از منتقدین به اقدام آیت الله شبیری زنجانی در این مسأله است) (ص ۱۳۸) در صورتیکه که مخاطب متوجه می شود مؤلف کتاب، در انتقاد به دیگران رعایت انصاف را نکرده و تندی خودی را به کم و تندی دیگران را به دشمنی و همراهی با بیگانه، تأویل برده است.
در خصوص انتقادات آقای هادوی تهرانی به آقای احمدی نژاد هم متأسفانه هیچ مستندی ذکر نکرده و فقط تعبیر به جلسات خصوصی کرده است. (ص ۱۲۸) البته فرض می گیریم که ایشان از منتقدین هم بوده باشند، درصدد اثبات چه مطلبی هستیم؟ آیا همراهی یا عدم همراهی، انتقاد و یا پشتیبانی از رؤسای جمهوری اسلامی (که همه از فیلتر همان شورای نگهبانی رد شده اند که در کتاب تاکید می کنید نباید به آن اعتراض کرد) مساوی با دشمنی با نظام است؟!
۲) آقای نائینی (منوچهری)
در کتاب اشاره شده است که ایشان در برخورد با حرکات داعش در سوریه متنی نوشته اند که در آن سه نکته انتقادی (به زعم مؤلف کتاب) داشته است:
۱. گفته اند نفرین بر جنگ: نگارنده معتقد می باشد که ایشان نباید این کلمه را می گفته، چونکه نفرین بر جنگ هر جنگی، حتی مقدس را هم شامل می شود. در پاسخ باید عرض کرد که مگر آقای نائینی نوشته است نفرین بر جنگ و جهاد که شما از آن اینطور برداشت کرده اید؟ چرا نباید در اینجا احتمال دیگری بدهیم و این متن را به جنگی که منظور باطل است تأویل ببریم؟
۲. داعش و تکفیری ها وابسته به استکبارند، نه مسلمانها: آقای نائینی نوشته اند: امتش در سوریه چه می کنند؟ مؤلف هم پاسخ داده که: چرا به گروههای اسلامگرا و سلفی در سوریه که تکفیر می کنند می گوئید امت اسلام، در صورتیکه وابسته به آمریکا هستند و باید فریادتان را بر سر استکبار بزنید.
اینجا بنظر می رسد به قول معروف مؤلف در پی یافتن زیر بغل مار است که اینطور خُرده می گیرد. برای خواننده سوال می شود که این سلفی های بعضاً تندرو در کدام ملت و آئین شکل گرفته و پرورش یافته اند؟ آیا غیر از آئین اسلام و بلاد اسلامی در خاورمیانه بوده است؟ بله، آنان به قرائتی اشتباه از اسلام گرفتار شده اند که سبب شده در میدان مبارزه به جان برادر مُسلم خود بیفتند. با اینحال باز هم نباید این درگیری را درگیری و نزاع بین امت اسلام بدانیم؟ هرچند که می دانیم بیگانگان هم در آن دست دارند و نباید آنرا ندیده گرفت.
۳) نوشته اند چرا به مدافعان حرم و مجاهدت آنها اشاره نکرده اید
قطعاً پاسداشت جهاد ضد ظالم و همین طور حریم شهدا و خانواده آنان پاک و مقدس است و هر هتک حُرمتی و یا بی تفاوتی توسط نخبگان جامعه که سبب شود خطّ سرخ شهادت به فراموشی سپرده شود گناهی است نابخشودنی.
با این حال آیا می توانیم به بهانه یک متن کوتاه، نویسنده اش را به بی تفاوتی در مقابل این مسأله متهم کنیم؟ بنظر می رسد در این موارد، نگارنده تندی قلم به خرج داده است. چونکه قرار نیست همه از زاویه دید واحدی به مسأله نگاه کرده و متنی را عرضه کنند. در ضمن ما حق نداریم فقط بر طبق نگاشته های فرد در کانال تلگرامی اش، وی را توصیف و تحلیل نماییم. هرچند که در کتاب تاکید شده است منابع این پژوهش محدود بوده، اما شاید بد نبود برای مسأله ای به این مهمی، از راه های مختلفی، جویای نظرات افراد می شدند.
مطلب دیگری که دستاویز نقد نگارنده واقع شده است، متن آقای نائینی درباب آزادی موصل است. در کتاب به تندی درباب ایشان نوشته اند که: چرا نقش جمهوری اسلامی و… را در این پیروزی نادیده گرفته اید.
متأسفانه مؤلف منتقد با این نقد خود چالش دیگری را به وجود آورده است. چالش اثبات بی انگیزگی و عدم توان مردم عراق برای پیروزی بر دشمن. در کتاب تصریح کرده اند که: عراق و نیروهای عراقی انگیزه، تجربه و توان پیروزی های به دست آمده را نداشتند. (ص ۱۶۸)
باید از نگارنده کتاب «قیام نشست» پرسید که با این زاویه دید و تحلیل ارائه شده، آیا دشمن شاد نخواهیم شد؟ چرا باید در حسّ وابستگی عراق به ایران که مدتهاست دستاویز دشمن برای اختلاف بین دو ملت شده است بدمیم؟ و از طرف دیگر اساسا مجاهدین ایرانی هم در مبارزه بر تکفیر نقش جدی داشته اند، اما اینطور تعبیر کردن از این مجاهدت ها، آیا رضایت مجاهدینی همچون شهید سردار سلمیانی و شهید ابومهدی المهندس را در پی خواهد داشت؟ بنظر می رسد در بیان این مطلب، اصلاً دوراندیشی لازم را به خرج نداده و چه خوب است در چاپ های بعدی، این قبیل مشکلات و نقصها را اصلاح کنند.
با این حال می شد که از آقای نائینی مطالب بیشتر و بهتری هم که در سایت «اجتهاد»، درسگفتار و «مباحثات» درباب منبر و سخنرانی، شیوه تحصیل درس خارج حوزه، یادداشت هایی در مورد افراد مطرح مانند امام موسی صدر، شیخ حسن جواهری و… انتشار یافته بود هم استفاده نمود. چونکه مجموع اینها در کنار هم سبب می شود روایت ناقص و مخدوشی از افراد ارائه نکنیم.
۴) بهتر می بود برخی اطلاعات در کتاب بیشتر توضیح داده می شد تا مخاطب به شناخت دقیق تری برسد و یا برخی داده ها را بروز رسانی می کردند و در مواردی هم از برچسب زدن به افراد جلوگیری می شد. به عنوان نمونه:
در کتاب اشاره شده است که آقای علوی بروجردی در مدرسه علوی، مراحل تحصیلی قبل حوزه خودرا طی کرده اند. باید توضیح هرچند مختصری در مورد این مدرسه و تفکرات و شیوه پرورشی آن ارائه می کردند.
از استاد مفیدی یزدی به عنوان یکی از اساتید آقای نائینی نام برده شد در صورتیکه ایشان در میان عموم طلاب و حوزیان شناخته شده نیستند. ای کاش اشاره ای به شرح حال ایشان از حیث علمی و معنوی می شد. یقیناً مجموعه این اطلاعات نقش بزرگی در شناخت ما از افراد خواهد داشت.
از آقای حسن صافی گلپایگانی به عنوان مدرس سطوح عالی یاد شده است (ص ۱۹۵) در صورتیکه ایشان چندین سال است در مسجد مدرسه گلپایگانی به تدریس خارج فقه و اصول می پردازند.
در کتاب از آقای بیات زنجانی به عنوان فرد معلوم الحال ذکر شده است. (ص ۹۵) این ادبیات در کتاب های جریان شناسی جایگاهی ندارد. البته این که آیا ما حق داریم در جریان شناسی به قضاوت افراد بنشینیم یا خیر، و بجای آن فقط اطلاعات به دست آمده را همراه با تحلیل هایی که مخاطب را برای فهم و نقد آزاد می گذارد عرضه نماییم، یک بحث دیگری است که باید در شیوه ارائه محتوای جریان شناسی درباب آن گفتگو نمود.
اما حداقل باید این حساسیت را به خرج داد تا از افراد هرچند دشمن و ضد باورهای ما باشند در ارائه های جریان شناسی از آنها با «تحقیر» یاد نشود و از به کار بردن کلماتی که مساوی با برچسب منفی زدن بر آنهاست، برحذر باشیم. حتی حق نداریم برخی افراد را بدون لقب مناسبشان هم ذکر نماییم، کاری که متأسفانه بارها در کتاب شاهد آن بوده ایم. این نوع نگارش تنها سبب می شود که دیگر مخاطب به محتوای ارائه شده، اعتماد لازم را نکند. در کتاب بارها دیده شده که از حجت الاسلام والمسلیمن مرحوم هاشمی رفسنجانی به هاشمی یا در نهایت مرحوم هاشمی تعبیر کرده اند. (ص ۱۶۶) اینطور یاد کردن از افراد در کتاب، غیردقیق و نامناسب به نظر می آید.
۵) نکته ای دیگر که باید در ارائه روایت از افراد نام برده در کتاب رعایت می شد که نشد، پژوهش میدانی بوسیله شاگردان، کلاس درس، مصاحبه مستقیم و غیرمستقیم با آنها و… برای گردآوری اطلاعات بیشتر به جهت ارائه تحلیل و تصویری دقیق تر از افراد به خوانندگان می بود. متأسفانه در این فصل از کتاب، با استناد به موارد کم و محدود، تحلیل ها و برداشت های زیاد و غیر متناسبی انجام شده بود.
۶) مسأله ای دیگر که لازم است بعدها پیگیری شود، مسأله پاسخ گویی به استفتائات است که توسط تعدادی از افراد نشست انجام می شود و در کتاب هم به عنوان یک نکته منفی از آن یاد شده است. متأسفانه هنوز در زمینه ها، یک ملاک قابل قبول دراین زمینه که مورد توافق فضلای نخبه حوزوی باشد، ارائه نشده است. چونکه هستند عده ای از دیگر اساتید همچون آقایان سیفی مازندرانی، فاضل لنکرانی، میلانی و… که بیش از ده سال است به طور رسمی پاسخ به استفتائات (شرعی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اعتقادی) دارند، ولی در انتقادها به آن اشاره نشده و مخاطب برایش نقطه ابهام باقی می ماند که اگر این اقدام از هرکس سر بزند منفی تلقی می شود، پس چرا نامی از این افراد برده نشده است؟
۷) اشکال دیگری که شاید بتوان بیان کرد این است که: در این فصل به بررسی و تحلیل رفتارهایی از افرادی پرداخته شده که یکی از جاهایی که فعالیت می نمایند «نشست دوره ای اساتید» است. نشستی که در خود کتاب بارها تاکید شده است تشکل نشست دوره ای اساتید، تشکلی دارای سند و ضابطه مخصوص به خود است که همه به آن پایبندیم و این عضویت و حضور هیچ ارتباطی به فضای شخصی اعضا در بیرون از آن ندارد. پس چرا باید نشستی که اینطور از آن تعبیر می شود را به رفتارهای خارج از ساختار اعضای آن پیوند بزنیم؟ البته شاید پاسخ اجمالی بتوان داد مبتنی بر اینکه:
۱. تفکرات اعضای فعال است که می تواند ساختار و مجموعه را جهت دهی کند. البته این کار با حضور افرادی که دارای بیشترین اختلاف فکری و مَشرب های علمی هستند، کار بسیار دشواری است.
۲. مجموعه نشست اساتید برای اعضای آن هویت و شأن دیگری هم می سازد و شاید این شأن جدید، باعث اثرگذاری و ضریب گرفتن نگاه های این افراد در بین جامعه حوزوی شود.
ب ) نقاط قوت
۱. با اینحال برخی انتقادات مطرح شده در این قسمت جای تأمل داشته و لازم است که هم مخاطبان نسبت به آنها مطالبه گر باشند و هم افراد نام برده در مقام پاسخ برآیند.
برخی انتقادات همچون: چرایی تعمیم ضروریات دین به شیوه عزاداری، چرا نقد در مباحث علمی را به وَهن تعبیر نماییم، چرا باید برخلاف سخنانمان در عدم چاپ رساله توضیح المسائل، خود مبادرت به نشر آن نماییم، اگر قرار بر عدم کُنشگری سیاسی است چرا باید تحت عنوان نشست اساتید با رئیس جمهور دیدار نماییم و...
۲. با همه انتقادات به افراد، اما نگارنده بارها مواضع حمایتی افراد نامبرده در کتاب، در قبال نظام و رهبری را ذکر کرده و از آنها به عنوان شخصیت های میانه رو در گرایش های سنّتی، حامی انقلاب و نظام و… یاد می کند.
فصل چهارم: صدمه شناسی و ارزیابی عملکرد نشست دوره ای اساتید
مسأله اصلی که در این فصل به آن پرداخته شده است، پاسخ به این پرسش است که: چرا در سالهای اخیر در بین طلاب و فضلا، نشست دوره ای اساتید بیشتر مورد توجه واقع شده و مورد بحث و گفتگو واقع شده است؟ نگارنده تاکید می کند که درصدد احصای برخی اشکالات و ابهامات که درباب نشست اساتید وجود داشته، برآمده تا بتواند در تحلیل و شناخت این مجموعه، قدمی را برداشته باشد. در این فصل در کنار ارزیابی و نقد برخی عملکردهای نشست دوره ای اساتید، به برخی انتقادات وارد به عملکرد جامعه مدرسین و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم هم اشاره شده است که می تواند از نقاط مثبت کتاب برشمرده شود. (ص ۲۰۳ تا ۲۰۶)
در ضمیمه هم بصورت اجمالی و مختصر به معرفی و کارهای رسانه ای آقای فرید مدرسی پرداخته است. البته نخستین بار است که درباب آقای مدرسی و کارهای رسانه ای او بصورت منسجم و اجمالی، مطالبی به مخاطب عرضه می شود. با این وجود، این ضمیمه هم نیاز به بروز رسانی و تعمیق بیشتری دارد.
در نهایت می توان از «قیام نشست» به عنوان یک اثر که می تواند دستمایه ای برای پژوهش های جدی تر در این مساله باشد، یاد کرد. انشاالله که دست اندرکاران مؤسسه مطالعات راهبردی بعثت قم به زودی جلسه ای در نقد این کتاب برگزار کنند تا مخاطبان، نکات خودرا تفصیلی تر و دقیق تر مطرح کنند.

1401/04/06
12:29:53
5.0 / 5
399
تگهای خبر: آثار , آموزش , اجتماعی , بازار
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۵
پرسی بلاگ