شاعر و تصویرگر باید با هم تعامل داشته باشند دخالت نه، مشورت آری!
به گزارش پرسی بلاگ، جعفر ابراهیمی شاهد در نشست تخصصی تصویرگری در شعر کودک و نوجوان اظهار داشت: تعامل بین شاعر و تصویرگر خوب است ولی این تعامل نباید تحمیلی باشد و شاعر بگوید تصویرگر حتماً باید این کار را انجام دهد.
به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، هشتمین نشست تخصصی شعر کودک و نوجوان با موضوع «تصویرگری در شعر کودک و نوجوان» با حضور جعفر ابراهیمی شاهد، غلامرضا بکتاش، کاظم طلایی، میثم موسوی، طیبه شامانی، زهرا داوری، سورنا جوکار و جمعی از علاقمندان به شعر و تصویرگری کتب کودک و نوجوان، در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار گردید.
در ابتدای این جلسه سورنا جوکار از برگزاری و استمرار این جلسات ابراز شادمانی کرد و اظهار داشت: در نشست های گذشته بسیار پیش آمده که تصویرگری شعر کودک و نوجوان یکی از چالش های شاعران معرفی شده است و شاعران از تصویرگری رضایت نداشته اند. از طرفی تصویرگرها این ادعا را داشتند که نویسنده و شاعر نباید در کاری که تخصصش را ندارند، بیش از اندازه اظهارنظر کنند. آنها می گویند این کتاب، تنها شما نیست، بلکه کتاب شاعر و تصویرگر بصورت مشترک است. امروز مقرر است در رابطه با این مساله صحبت نماییم.
کتاب شعر نوجوان نباید چهاررنگ باشد
سپس جعفر ابراهیمی شاهد شاعر پیشکسوت کودک و نوجوان ضمن اشاره به موضوع نشست، اظهار داشت: امام خمینی(ره) گفته بودند من ورزشکار نیستم ولی ورزشکارها را دوست دارم. من هم می خواهم بگویم تصویرگر نیستم ولی تصویرگرها را دوست دارم. من بالاتر از شعر، به تصویرگری علاقه داشتم. در نوجوانی و جوانی نقاشی های زیادی می کشیدم و اگر آنرا دنبال می کردم، تصویرگر خوبی می شدم. ساعت ها می نشستم به تصویرگری های آقای مرتضی ممیز نگاه می کردم و تلاش می کردم از آنها تقلید کنم. تقلید کارهای آقای ممیز به ظاهر کار ساده ای بود، ولی وقتی می خواستی عمل کنی می دیدی خیلی کار سختی است. البته شعر کودک هم همچنین است. وقتی شعر «خوشا به حالت ای روستایی» را نگاه می کنی فکر می کنی ساده است، ولی نوشتن آن راحت نیست.
ابراهیمی اضافه کرد: خوب است بگویم که من این شعر را برمبنای و برای یک موسیقی نوشتم. یک آقایی در کانون پرورش فکری مسئول موسیقی بود. ایشان نت ۳۲ موسیقی غربی را به فارسی ترجمه کرده بود و با پیانو اجرا کرده بود. ایشان از من خواست برای هرکدام از آنها شعری بگویم که یکی از شعرها همین شعر بود. شعر را برمبنای یک آهنگ گفتم و به همین دلیلی وقتی در کلاس درس آنرا می خواندند، ناخودآگاه با موسیقی می خواندند.
این شاعر با اعلان اینکه من تصویرگری را می شناسم، اظهار داشت: یکی از دوستان به من گفت در رابطه با این جلسه مطالعه ای هم داشتی؟ گفتم چه مطالعه ای؟ من چهل و هفت هشت سال است که دارم با تصویرگرها کار می کنم. ۲۲ سال مسئول شورای شعر بودم و کارهایی را که تصویب می شد به تصویرگرها می دادم و همیشه با تصویرگرها مشورت می کردم. من همیشه با تصویرگرها تعامل داشتم که این تعامل گاهی نتیجه خوبی داشت و گاهی هم نه. یعنی من نظرم را به دوستان می گفتم، آنها هم گاهی قبول می کردند و گاهی قبول نمی کردند. ولی به هر حال تصویرگری برای کتاب کودک لازم است. چرا؟ چون خردسالان پیش از این که زبان باز کنند، با زبان تصویرگری دنیا را درک می کنند. نخستین نوه من از همان ماه های اول، یعنی در سه ماهگی و شش ماهگی، نقاشی می کرد و من آن نقاشی ها را توی تقویم می چسباندم. می دیدم حتی در شش ماهگی چیزهای جالبی می کشد و برایم جذاب بود. انسان بصورت فطری، از وقتی که خواندن و نوشتن نمی دانست، منظورش را با تصویر می رساند. شاید این تصویرها را در غارها برای بچه ها می کشیدند تا آنها در غار سرگرم شوند.
وی اضافه کرد: اینها نشان میدهد بچه ها خیلی به تصویر احتیاج دارند و تصویر برای خردسالان و خردسالان نیاز است. حالا این که برای نوجوانان نیاز به تصویرگری داریم یا نه، بحث دیگری است. در دهه شصت برای نوجوان ها هم نقاشی می کردند. بعضی ها همان زمان معتقد بودند نباید کتب نوجوان ها را چهار رنگ کار کرد. دو رنگ یا حتی نقاشی سیاه و سفید برای نوجوان ها بهتر است. وقتی نوجوان ها کتابی را با تصویرگری می بینند، احساس می کنند هنوز بچه هستند. نوجوان ها دوست دارند بزرگ دیده شوند. حتی خجالت می کشند کتابی در دست بگیرند که قطع کودک دارد.
ما در کانون کتاب های آقای کیانوش را که پیش از انقلاب نقاشی شده بود، جمع آوری کردیم و برای هر بند آن یک تصویر کوچک سیاه و سفید کار کردیم که کار جذابی هم شد. البته من معتقدم حتی اگر همان تصاویر هم نبود، بهتر بود. برای نوجوان ها شعر مهم می باشد، ولی در دنیای خردسالان قضیه فرق می کند.
شاعر نباید در کار تصویرگر دخالت کند ولی تعامل خوب است
ابراهیمی با اعلان اینکه شاعر نباید در کار تصویرگر دخالت کند، اظهار داشت: تصویرگر حق دارد که بگوید من هم در کتاب شریک هستم. چون تصویرگر نگاه دیگری به شعر دارد و تلاش می کند از دید کودک درون خودش آن شعر را بازسرایی کند. تصویرگر، نکات نادیدنی شعر را و جاهایی که گفته نشده، در تصویرش معکس می کند. تصویرگری باید حتماً یک چیزی به کتاب و شعر اضافه کند و زوایای پنهان شعر را آشکارتر کند. تصویرهایی که امکان دارد برای بچه سخت باشد، در تصویرگری شعرها نشان بدهد؛ انگار با تصویر یک شعر تازه می گوید. گاهی وقت ها تصویرگر کارهایی می کند که ما شاعران به فکرمان هم نمی رسد. من شعری به نام «آه ای گربه چرا جوجه ام را بردی/ رفتی و روی درخت جوجه ام را خوردی» دارم که آنرا برای دخترم نوشته بودم. گربه ای آمد و جوجه دختر من را خورد و همه خانواده گریه می کردند و من هم گریه کردم. این شعر را آقای بنی اسدی تصویرگری کرد و به نظرم یکی از شاهکارهای تصویرگری در ایران است. آقای بنی اسدی به جای این که از زبان دختر من تصویرگری کند، از زبان مرغ، نقاشی را کار کرده بود؛ انگار مرغ دارد با گربه صحبت می کند و می گوید چرا جوجه من را بردی؟ این برداشت ایشان بود. همین طور من شعری مناجاتی را از زبان یک پسر گفته بودم ولی تصویرگر از دید یک دختر برای آن نقاشی کشیده بود. وقتی من کتاب را دیدم، دیدم نیایش از زبان دختر خیلی زیباتر است و انگار چیزی به شعر اضافه شده است.
این شاعر پیشکسوت تعامل بین شاعر و تصویرگر را خوب دانست و اظهار داشت: با این همه این تعامل نباید تحمیلی باشد. شاعر نباید بگوید تصویرگر حتماً باید این کار را انجام بدهد. دخالت در کار تصویرگر نباید زیاد باشد. باید در حدی باشد که اگر تصویرگر از شاعر سوالی دارد، آنرا بپرسد و شاعر هم جواب بدهد. به جای این که شاعر دخالت کند، تصویرگر از شاعر سوال کند و تلاش کند شعر را بهتر فهم کند. تجربه من در این سال ها نشان داده که نتیجه تعامل بین شاعر و تصویرگر خوب بوده است. گاهی وقت ها هم خوب نبوده است. البته بطور معمول شاعران خیلی توجه ندارند که تصویرگرشان کیست و چکار کرده است.
ابراهیمی در آخر اظهار داشت: تصویرگری در شعر کودک خیلی اهمیت دارد. تصویرگری می تواند یک شعر متوسط را بالا ببرد و در جامعه مطرح کند و حتی در داوری های کتاب سال، توجه به کتاب را بیشتر کنند. اگر هیأت داوری ببیند تصویرگری خیلی ضعیف است، شاید کتاب را کنار بگذارد، ولی اگر تصویرگری خوب باشد، کتاب را جهت بررسی انتخاب نماید.
پروژه ما به خاطر تصویرسازی غلط یک سال عقب افتاده است
در ادامه طیبه شامانی شاعر کودک و نوجوان، اظهار داشت: من هم تا یکی دو سال پیش اعتقاد داشتم نباید در کار تصویرگرها دخالت نماییم و می گفتم همانطور که آنها روی شعر و داستان من نظر نمی دهند، من هم نباید روی تصویرگری آنها نظر بدهم. ولی به علت کاری که در یکی دو سال قبل بر سر دست دارم، به این نتیجه رسیدم که باید نظر بدهیم. گاهی کتاب به تصویرگر می دهیم و می بینیم مادر کتاب در یک صفحه چادر سرش است و در یک صفحه دیگر بدون روسری است. یک جا بچه چهارساله کشیده اند و یک جا طوری کشیدند که انگار شش ماهه است. تعدادی از این کتاب ها بارها و بارها برگشت خورده تا تصویرگر کارها را اصلاح نماید.
شامانی اضافه کرد: الآن یک سال است پروژه ای که در دست من است، به خاطر تصویرگری عقب افتاده است. یک نکته دیگر هم این که متاسفانه تصویر شخصیت های کتاب های جدید ما همه پونی و لبوبو شده اند. چرا کتاب ما باید با این شخصیت ها تصویرگری شود؟ نمی دانم این به ناشر برمی گردد یا تصویرگر، ولی اصلا اتفاق خوبی نیست. این لباس ها و شخصیت ها اصلا مناسب فرهنگ ما نیستند و می بینم که در کتاب ها از آنها استفاده می شود.
این شاعر در آخر اظهار داشت: البته من قدردان تصویرگرهای کتاب های خودم هستم. نکاتی که گفتم در پروژه هایی بوده که دیده ام، وگرنه در کتاب های خودم از نظر تصویرگری هیچ مشکلی نبوده است.
سپس جعفر ابراهیمی ضمن اشاره به صحبت های طیبه شامانی، اظهار داشت: تصویرگر هم باید در خدمت شعر باشد. دلیل وجود تصویرگری، شعری است که توسط شاعر نوشته شده است، ولی این به این معنا نیست که تصویرگر استقلال فکری ندارد. تصویرگر استقلال خودش را دارد و می تواند در هر سبکی که دوست دارد کار کند. از دید من کار او خیلی به شاعر و حتی ناشر ارتباطی ندارد. چون او هم تلاش می کند برای خودش وجهه ای کسب کند و کار را به بهترین شکل دربیارود. این دو تا باید با هم تعامل داشته باشند. پیش آمده که تصویرگر سبب شده توجهات به کتابی جلب شود. با این حال گاهی هم برعکسش اتفاق افتاده است و شعر بگونه ای بوده که تصویرگری کتاب را در چشم داوران و مخاطبان پررنگ کرده است. اینها در کنار هم بصورت موازی حرکت می کنند.
اگر شاعران به تصویرگران اعتماد کنند، نتیجه بهتری می گیرند
در ادامه این جلسه، میثم موسوی نقاش و تصویرگر کتب کودک و نوجوان، اظهار داشت: ابزار شما کلمه است و روی کلام تسلط دارید، اما ابزار ما تصویر است. البته ما ملتی هستیم که کلام برایمان خیلی مهم می باشد. ما تنها کشوری هستیم که سر چهارراه هایمان شعر می فروشیم. ولی تصویر یک قابلیت هایی دارد که مثل شمشیر دولبه عمل می کند. می تواند خیال را گسترش دهد یا می تواند خیال را به دیوار بکوبد و جلوی ادامه پیدا کردن آن کلام را بگیرد. این اتفاق هم وقتی می افتد که عین به عین بخواهد تصویرسازی کند؛ یعنی همان چیزی که در نوشته آمده، تبدیل به تصویر شود.
موسوی اضافه کرد: خانم شامانی به ایرادهای ملموس در تصویرگری اشاره کردند. برای خود من هم پیش آمده که مطلب را درست نخوانده بودم و اشتباه تصویرسازی کردم. این حرف را قبول دارم که چنین مشکلاتی در تصویرگری پیش می آید، ولی در مجموع معتقدم اگر شاعران در تصویرسازی شعر به تصویرسازها اطمینان کنند، نتیجه بهتری بگیرند.
مهرداد موسوی در ادامه با نشان دادن برخی نقاشی ها و تصویرگری های کلاسیک ایران برمبنای شاهنامه و حافظ و سعدی، در رابطه با خاصیت های تصویرگری در ایران نکاتی بیان کرد.
ناشران برای تصویرگران خوب پول ندارند
سپس زهرا داوری شاعر کودک و نوجوان، اظهار داشت: آقای موسوی فرمودند به تصویرگرها اعتماد کنید. من با این حرف هم مخالفم، هم موافق. گاهی من کتاب شعری به ناشر می دهم و وقتی می فهمم فلان استاد تصویرگر روی شعر من کار می کند، خیالم راحت می شود؛ چون می دانم نتیجه کار مقرر است چطور باشد. اینجا به خودم اصلا اجازه نمی دهم نظر خاصی بدهم. ولی یک وقتی هم هست که خودم مقرر است با یک ناشری کار کنم که آن ناشر در زمینه ادبیات کودک اطلاعات خاصی ندارد، تصویرگر خوب نمی شناسد یا نمی خواهد پول بدهد. برای من اینطوری زیاد پیش آمده است که ناشر پول ندارد و نمی خواهد بودجه ای برای تصویرگری خرج کند. من در چنین شرایطی اصرار می کنم که تصویرگری خوب باشد ولی خیلی وقت ها بی فایده است. چون به علت نبود بودجه، کار را به تصویرگری می دهند که من قبلا دیده ام خوب کار نکرده است. گاهی هم خودم مجبور می شوم با بودجه محدودی که ناشر فراهم آورده یک تصویرگر تازه کار پیدا کنم تا بتوانم با آن فرد کار را پیش ببرم. خیلی وقت ها اینجا هم فاجعه پیش می آید و نتیجه خوب نمی گردد. بدین سبب نمی شود بصورت کامل به تصویرگر اعتماد کرد.
با این که شعر را برمبنای تصویر بنویسیم، موافق نیستم
در ادامه غلامرضا بکتاش شاعر کودک و نوجوان، اظهار داشت: تصویرگرها گناهی ندارند، چونکه ما به آنها متن می دهیم و می گوییم برای ما نقاشی بکشید. بعد هم خودمان به عنوان کسی که این متن را در اختیار تصویرگر قرار می دهیم، همان ها را متهم می نماییم که این چه تصویری است؟ یعنی به جای اینکه قدردانی نماییم و به ذهن تصویرگر احترام بگذاریم، لطف شان را بد پاسخ می دهیم.
بکتاش اضافه کرد: یک کودک در نقاشی هایش سر بزرگ می کشد و پاهای چوب کبریتی. آیا یک تصویرگر کتاب کوک هم می تواند این کار را بکند؟ ابدا. چون آن چیزی که کودک نقاشی می کند، با آن چیزی که تصویرگیر به تصویر می کشد کاملا متفاوت می باشد. در شعر هم برای ما همین اتفاق افتاده است. یعنی بسیاری از ما مثل بچه ها شعر می گوییم و این اصلا قابل قبول نیست.
وی اضافه کرد: خود من در همه این سال ها هیچ اعتراضی به تصویرگرها نکردم. بااینکه گاهی کلماتی و یا عبارتی گفته ام. مثلاً در شعری من گفته ام درخت های روستا تیر برق شده اند، بعد می بینم که تصویرگر یک تیر سیمانی کشیده است. یعنی کاملا اشتباه کشیده است. چون وقتی شما می گویید «شد صنوبر تیر برق»، این تیر سیمانی از کجا آمده است؟ معلوم است که گاهی تصویرگرها یا شعر را درست نخوانده اند یا تصویر آماده دارند و کنار هم قرار می دهند.
این شاعر کودک و نوجوان ضمن اشاره به تصویرگری اشتباه در شعرها، اظهار داشت: الآن زمانی نیست که ما کلاه نمدی بر سر بچه ها بگذاریم. تا حسنی و نخودی چاپ می شود، تصویرگرهای ما کلاه نمدی سر بچه می گذارند. این اشتباه است. البته این حرف در رابطه با همه تصویرگران صادق نیست. همانگونه که کار خوب و شاخص وجود دارد، کار ضعیف هم وجود دارد. همین الآن انتشارات های زیادی هستند که شعرها را با تصاویر زرد منتشر می کنند و بسیاری از شاعران هم از چاپ کتاب شان خوشحال هستند.
بکتاش اضافه کرد: اول تصویر وجود دارد یا شعر؟ طبیعتا اول شعر است. البته گاهی به ما تصویر می دهند و می گویند شعر بگویید ولی اینجا یک قصه دیگر آغاز می شود که خود من آنرا نمی پسندم. یعنی من معتقدم تصویر باید برمبنای شعر طراحی شود. در موسیقی هم همچنین است و گاهی شعر را برمبنای ملودی می نویسند ولی بهتر است که شعر نوشته شود و روی شعر چند تا ملودی ساخته شود و به یک آهنگ منجر شود.
وی اضافه کرد: من هم شاعرم، هم معلم هستم و هم مربی کانون هستم. در حوزه شعر و کتاب و تصویر حدود ۳۳ سال به بچه ها خدمت کرده ام. با این پیشینه است که می گویم بچه ها بسیاری از تصاویر را می پسندند، چون شاید اصلا فنی نباشند. شما وقتی برای خردسالان تصویرگری می کنید باید اصول تصویرگری را رعایت کنید. ابتدای کار اگر بخواهی خلاقیتی هم به خرج بدهی امکان دارد با مخالفت های شدید روبرو شوی، چون خلاقیت در ابتدا با مخالفت روبرو می شود؛ ولی تصویرگری باید حرفه ای باشد.
بکتاش در آخر اظهار داشت: در هر صورت من از تصویرگرها ممنون هستم؛ بااینکه گاهی مثل کتاب «با دو چشمم می کشم» که در کانون پرورش فکری از بنده انتشار یافت، بدترین تصاویر را داشت. با این همه، کتاب های خوبی هم از ما چاپ شده است و من از تصویرگرها قدردان هستم.
سپس ابراهیمی در جواب نکات بکتاش، اظهار داشت: تصویرگرها نباید عین نقاشی های بچه ها کار کنند ولی اگر این کار آگاهانه و علمی باشد، خوب است. نقاش می تواند برمبنای نقاشی بچه ها الهاماتی داشته باشد و بصورت آگاهانه تصویرگری کند.
کار مدیر هنری، انتخاب مناسب تصویرگر برای کتاب های مختلف است
در ادامه این جلسه، کاظم طلایی نویسنده، گرافیست و از ناشران کتب کودک و نوجوان، اظهار داشت: ما در حوزه تصویرسازی، سه حوزه علمی و آموزشی، داستان و شعر را داریم. انتخاب تصویرگرها برای تصویرسازی یک کتاب باید با علایق و توانایی ها و تکنیک هایی که دارند، یکی باشد. مثلاً مرحوم فرهاد جمشیدی که تقریباً سی چهل روز پیش مرحوم شدند، در حوزه تصویرسازی تاریخی و باستانی ایران تخصص داشتند. رنگ ها در کار ایشان بوی تاریخ می داد، چون ایشان تاریخ را می شناخت. از نظر فیگور، لباس و معماری همه چیز خوب بود. چرا؟. چون ایشان از بچگی کار کرده بود و کار تاریخی را می شناخت. من یکی از ناشران را دیدم که به او داستان طنز داده بود و وقتی دیدم، خیلی ناراحت بودم که چرا این کار را کرده است. مرحوم جمشیدی وقتی تاریخی کار می کرد آدم لذت می برد. تصاویرش سند تاریخی بود. چونکه هم عاشق تاریخ بود، هم جنس کارش رئالیستی و تاریخی بود. پس اگر انتخاب درست نباشد این اتفاق ها می افتد.
طلایی اضافه کرد: مثلاً در رابطه با کتاب های آموزشی باید یک نکته را مدنظر داشت. تصویرگر کتاب آموزشی و علمی باید کار آموزشی و معلمی هم کرده باشد. یعنی در حوزه کودک با بچه ها در ارتباط با آموزش کار کرده باشد. آنجا نمی شود حرف اضافه بزنی. حرف اضافه مخاطب را گمراه می کند. وقتی که درای موضوع علمی می گویی، نباید حرف اضافه بزنی تا ذهن بچه طرف دیگری نرود. بچه باید تمرکز کند و این مساله علمی را یاد بگیرد. با کمترین فرم و رنگ و… این انتقال صورت بگیرد. تصویرگر کار آموزشی باید این چیزها را بداند.
این فعال حوزه نشر در رابطه با تصویرگری کتاب های شعر کودک، اظهار داشت: تصویرگرانی هستند که خودشان شعرگونه فکر می کنند و زندگی می کنند، بدین سبب تصویرسازی آنها هم به هیمن شکل است. آن آدم ها برای کتاب شعر کودک می توانند انتخاب خوبی باشند. بااینکه در دوران ما، از بد روزگار، این تصویرگرها همه چیز کار می کنند. حرف اصلی این است که شما باید برمبنای کتابی که داری، تصویرگر را انتخاب کنی. کار اصلی مدیر هنری، انتخاب خوب و مناسب می باشد.
شاعر نباید کنار بنشیند و بگوید تصویرگری ربطی به من ندارد
وی اضافه کرد: انتخاب درست سبب می شود بسیاری از راه را برویم و لازم نباشد گفتگوی زیاد داشته باشیم. چون تخصص دارد و کارنامه اش هم نشان میدهد که می تواند این کار را انجام دهد. اما منِ شاعر و نویسنده بنشینم کنار و بگویم تصویرگر خودش همه کار را انجام دهد؟ این هم درست نیست. بعضی سردبیرها در مجلات رشد بودند که با افتخار می گفتند ما با گرافیک و تصویرسازی کاری نداریم و این در تخصص ما نیست. من یقه آنها را می گرفتم و می گفتم یعنی چی؟ شما مسئول اثر خودتان هستید. شما باید مداخله کنید ولی باید حد و حدودش را بدانید. اگر کمک کنید خیلی خوب است.
طلایی تعامل بین شاعر و تصویرگر را مهم دانست و اظهار داشت: از دید من تعامل بین شاعر و تصویرگر می تواند کمک کند؛ خصوصاً وقتی که اتمسفر شعر را به جان تصویرگر منتقل کند. مثلاً شاعر به تصویرگر بگوید فضای شعری که من گفته ام این است و تصویر باید چنین بو و طعمی داشته باشد. اگر این پیوند شکل بگیرد، کار خیلی خوبی بیرون می آید و اگر انجام نشود، این گفتگو به بیراهه می رود. بدین سبب من معتقدم باید گفتگو صورت بگیرد.
این ناشر به تجربه خودش در تعامل بین شاعر و تصویرگر اشاره نمود و اظهار داشت: ما گاهی در انتشارات به نشر وقتی می خواهیم سفاش بدهیم، نخستین چیزی که می گویم این است که آیا شاعر کسی را پیشنهاد کرد یا نه؟ اگر پیشنهاد کرده باشد خیلی خوب است. بعضی وقت ها هم با رفاقت پیشنهاد می کنند اما من به خاطر این که سواد بصری آن شاعر را بالا ببرم، می گویم اول بگو همان تصویرگر کار کند. وقتی کار تصویرگری پیشنهادی اش آماده شد، به او نشان می دهم و می گویم «ببین، مولفه های شعر شما در این تصاویر نیست. پس اجازه بده ما تصویرگر را معرفی کنیم». ضمن این که دوست دارم شاعر نخستین اتودهایی را که تصویرگر می زند، ببیند و نظر بدهد. بعضی وقت ها حرف هایی که شاعر می زند خوب است و بعضی وقت ها نه. تمیز اینها خیلی مشکل است. این است که با گفتگو مسایل را حل می نماییم و تلاش می نماییم کاری نکنیم که تصویرگر از فضایی که به وجود آورده و لذت برده، بی جهت جدا شود.
تصویرگر کتاب شعر، باید از شعر لذت ببرد و آنرا دوست داشته باشد
طلایی به خاصیت تصویرگری مناسب برای شعر اشاره نمود و اضافه کرد: در علم کلاسیک تصویرگری شعر، ما می گوییم آنهایی که آبرنگ کار می کنند و تصاویرشان سیال است، اینها می توانند برای شعر خوب باشند. این دو دو تا چهارتای اولیه تصویرگری برای شعر است. اما وقتی ورود پیدا می کنی، می بینی نه؛ بعضی ها طوری با کار ارتباط برقرار می کنند که تکنیک خودشان را به خاطر این شعر انعطاف پذیر می کنند. این در صورتی شکل می گیرد که اولا تصویرگر از خواندن آن شعر لذت برده باشد، دوما در حوزه کاری اش باشد و به اجبار این سفارش را انجام ندهد. چون بعضی وقت ها کاری در دست ندارد و این کار را قبول می کند. این درست نیست.
طلایی در آخر اظهار داشت: مدیر هنری باید انتخاب های درست داشته باشد. ضمن این که گفتگو خیلی خوب است. انتقال طعم و مزه شعر توسط شاعر به تصویرگر یک چیز بدیهی، مهم و اجتناب ناپذیر است. این که شاعر کنار بکشد و بگوید من کاری ندارم، درست نیست. بطور قطع وقتی تصویرگر به درستی انتخاب شده باشد و بین شاعر و تصویرگیر گفتگو به وجود آمده باشد، محصول غائی هم خوب خواهد شد و به احتمال زیاد فروش خوبی هم خواهد داشت.
ناشران برای انتخاب تصویرگر هیج تعاملی با شاعران ندارند!
زهرا داوری ضمن اشاره به صحبت های کاظم طلایی، اظهار داشت: بسیاری از ناشرها اصلا تعاملی با شاعر و نویسنده برقرار نمی کنند. من تا لحظه ای که ماکت کتابم به دستم می رسد، اصلا نمی دانم تصویرگر کار چه کسی است و در فضای ذهنی که من شعر را نوشته ام قرار می گیرد یا نه؟ بعد که کتاب را می بینی متوجه می شوی آن چیزی که در ذهن من است، توسط تصویرگر درک نشده است. گاهی هم کار خوب درمی آید ولی این برای وقتی است که ناشر آن کتاب جایی مثل کانون پرورش فکری باشد. چونکه من می دانم کانون تصویرگر خوب انتخاب می کند و نتیجه کار بطور معمول خوب درمی آید؛ مگر این که استثنا باشد.
منبع: پرسی بلاگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب