یادداشت و تامل؛

هانا آرنت روی دیگر گلدا مایر و عضو ارشد سازمان زنان صهیونیست بود

هانا آرنت روی دیگر گلدا مایر و عضو ارشد سازمان زنان صهیونیست بود

پرسی بلاگ: کیست نداند که او روی دیگر چهره خانم گلدا مایر نخست وزیر اسبق و وحشی اسرائیل است؟ هانا آرنت عضو ارشد هَدَسه، یعنی سازمان زنان صهیونیست، شاخه ای از سازمان جهانی صهیونیسم بود.



خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: محمدتقی تقی پور پژوهشگر یهودیت و صهیونیسم و مدیر موسسه حامیان آزادی قدس اخیرا یادداشتی با عنوان «یهودبیزاری نه «یهودستیزی» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح این مطلب در ادامه می آید؛
نظر به پاره ای مباحث انتشار یافته در هفته های اخیر با موضوع «یهودستیزی»، به علت اهمیّت و جایگاه آن در حوزه ی مباحث سیاسی، تاریخی، تبلیغاتی و روانی، وظیفه دانستم نکاتی را به سمع و نظرِ مخاطبان برسانم:
افسانه ای تحت عنوان «یهودستیزی» نه یک پدیده ی تاریخی، بلکه یک سناریوی ساخته و پرداخته ی برخی سران، رهبران و کانون های دسیسه گر یهودی و دغل کار بنی اسرائیلی در راه انحراف افکار عمومی است. تحریف گران و دغل بازانی که همواره با انواع شگردهای شیطانی و دسایس تبلیغاتی و روانی، حقیقت را واژگونه جلوه و نمایش داده اند. دقیقا مثل افسانه ی ساخته و پرداخته ی «هولوکاست» که یک نمونه ی بارز و برجسته ی دیگر آن در تاریخ معاصر جهان است. افسانه ی دروغینی که هم چنان در جهان و نیز در داخل ایران اسلامی از طرف عده ای معلوم الماهیت و بعضاً فریب خورده، درباره ی ی آن تبلیغ می شود.
تلاش مرموز در راه ترجمه، چاپ و انتشار کتاب، مقاله، تدوین و اجرای نمایش نامه، فیلم، سریال و حتی بعضی برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی، نشانگر آنست که عده ای به تبعیت از ماشین تبلیغات سیاسی و روانی سازمان های توطئه گر بنی اسرائیلی، در راه اهداف و برنامه های آنها گام بر می دارند.
این در شرایطی است که شمار فراوانی از محققان، استادان و اندیشه مندان برجسته ی جهان غرب، بعد از ده ها سال بررسی ها و پژوهش های میدانی و نیز تحقیقات مبتنی بر اسناد، متون و داده های آرشیوی، با قاطعیت و صراحت تمام اعلام نموده اند که «هولوکاست» فقط یک افسانه ی جعلی ساخته و پرداخته ی بعضی اشخاص، نویسندگان، سازمان ها و کانون های یهودی در راه تعقیب بعضی اغراض سیاسی بوده است. برای نمونه؛ پروفسور روبر فوریسون استاد برجسته ی دانشگاه لیون فرانسه، بعنوان یک کارشناس عالی رتبه و برجسته در حوزه ی بررسی و ارزیابی اسناد جنگ جهانی دوّم، در کتاب گرانسنگ و کم نظیرِ «اتاق های گاز در جنگ جهانی دوّم؛ حقیقت یا افسانه؟» که به زبان فارسی نیز انتشار یافته، نوشته است:
«من تا سال ۱۹۶۰ به کشتار یهودیان در اتاق های گاز بعنوان یک حقیقت در تاریخ معاصر، باور داشتم. بعد از ۱۴ سال مطالعه، اندیشه و سال ها مطالعه خستگی ناپذیر، همانند بیست نفر از نویسندگان طرفدار «تجدیدنظر تاریخی» اطمینان یافتم که با یک دروغ تاریخی مواجه هستم. از اردوگاه های اسیران لهستان، همچون آشویتس و بیرکناو چندین مرتبه بازدید کردم و بررسی به عمل آوردم. در اردوگاه های اشتروتهوف (آلزاس ـ فرانسه) و مایدانک (لهستان)، مکان هایی را که بعنوان «اتاق گاز» معرفی می شدند، بازدید و بررسی کردم. در «مرکز اطلاع رسانی معاصر یهود» در پاریس، آرشیوها، دست نویس ها، عکس ها، شهادت های کتبی و هزاران سند دیگر را مطالعه کردم. برای یافتن پاسخ بی وقفه از متخصصان و تاریخ دانان و کارشناسان ذی ربط، پرسش کرده ام. سال ها، اما بیهوده، به دنبال فقط یک بازمانده از ]میان مدعیان[ بازماندگان جنگ بودم که به چشم خود «اتاق های گاز» را دیده باشد؛ بخصوص به کثرت مدارک ادعایی در این مورد وقعی نمی گذاشتم. به حتی یک مدرک، فقط یک مدرک راضی بودم؛ اما همین یک مدرک را هم نیافتم. در مقابل، آنچه یافتم، تعداد بی شماری مدارک مجعول بود؛ بعد از آن به سکوت تهدید و با مزاحمت، دشمنی و بالاخره افترا، توهین، بازداشت، محاکمه و ضرب و جرح مواجه شدم.»
بی گمان، سناریوی تبلیغاتی و روانی «آنتی سمیتیسم» که در ادبیات فارسی به «یهودستیزی» ترجمه یا برای آن معادل سازی شده، روی دیگر سکّه ی سیاهِ افسانه ی «هولوکاست» و هر دو ساخته و پرداخته ی یک آموزه، اندیشه و جریان سیاسی توطئه گر، حول محور شِگرد شیطانی «مظلوم نمایی» برای یهود و یکی از ارکان سیطره ی این جماعت در جهان غرب و نیز سرزمین فلسطین است.

در برخی مباحث اخیر انتشار یافته چنین تصریح گردیده است:
«خون برای فطیر مقدس [...] یکی از دلیلهای اصلی یهودستیزی است.» و در ادامه آمده است: «... فلان تاریخ، وقایع یهودستیزی در این مملکت رخ داده است؛ علتش چه بوده است؟ همین بهتان خون.» [!]
علاوه بر این، تاکید شده که در کتاب [...] اصرار بر اینست که گفته شود: «یهودی ها همیشه راحت و آسان از کنار ریشه های یهودستیزی و ریشه یابی این مسأله عبور کرده اند.»
در بخش دیگر مباحث موردنظر باز هم چنین تکرار شده است:
«می گوییم یهودستیزی حقیقت دارد، اما ریشه اش کجاست؟ در رفتار خود یهودی ها؛ ولی دستاویز هم هست، چون گاهی مورد سوءاستفاده قرار می گیرد.»
در ادامه همین مبحث چنین اضافه شده:
«الان یهودستیزی دارد از داخل آمریکا گسترش پیدا می کند.»
و البته موارد دیگری که نقل و ذکر آن صرف نظر می شود.»
در عبارات و جملات یاد شده به صراحت، اصلِ «یهودستیزی» بعنوان یک حقیقت و یا پدیده ی تاریخی پذیرفته و به رسمیت شناخته شده است. این در شرایطی است که مستندات تاریخی به خوبی نشان داده است که سران، رهبران، و کانون های دسیسه گر یهودی، همواره هرگونه واکنش و عکس العمل غیریهودیان در مقابل اقدامات و رفتارهای ضداجتماعی و ضدانسانی یهودیان را «آنتی سمیتیسم» و به اصطلاح رایج در ادبیات فارسی «یهودستیزی» قلمداد کرداند. اساساً و به بیان دقیق تر و درست تر، هرگونه حرکتی که به افزایش و گسترش آگاهی، شناخت و بیداری مردم در مقابل رفتارهای ضداجتماعی و ضدبشری یهودیان، منتهی شود. از نظر سازمان های یهودی آنتی سمیتیسم [یهودستیزی] قلمداد می شود. این بدان معناست که آنها می گویند؛ شما نباید ما را بشناسید؛ شما نبایدکارنامه ی ما را با پرچم یا لوگوی یهودی افشا کنید؛ شما نباید در مقابل اقدامات شنیع، وحشیانه، نژادپرستانه و قوم گرایانه ی ما، عکس العمل نشان دهید. چرا؟ چون «گل سرسبد عالم آفرینش» و «قوم منتخب و برگزیده ی نظام خلقت» هستیم. اصلاً بقیه ی اقوام و ملّت های جهان با ما «برابر» نیستند.
براساس این آموزه ها و معیارها، غیریهودیان، «شبه انسان» هستند. غیریهودیان فقط در شکل و ساختار فیزیکی به انسان شباهت دارند. این خودبزرگ و برتربینی به موازاتِ دغل کاری، مخفی کاری، پول پرستی، فسادانگیزی، رباخواری، تحریف گری و...، سبب آن شده تا گروههای کثیری از مردم جهان، نسبت به این جماعت، از خود، «نفرت» و «انزجار» بروز دهند. در جهان مسیحیت، علاوه بر دلیلهای مورد اشاره، خیلی از مسیحیان بر این عقیده اند که سران و رهبران قوم یهود، حضرت عیسی مسیح مقابل السلام این پیامبر الهی را تکذیب و تکفیر کرده و بعد از آزار و اذیت، به صلیب کشیده اند. آن چنان که به روایت قرآن کریم، آنها، پیامبران الهی را به قتل می رساندند در حالیکه علم به نبوت و رسالت آسمانی آنان داشتند. همه ی این ها، منشأ «نفرت» از یهود در طول تاریخ این قوم و به بیان دیگر، «یهودبیزاری» بوده است. پدیده ی تاریخی «تنفر» از یهود یا «یهودبیزاری» را چطور می توان «یهودستیزی» یا «یهودآزاری» یعنی تهاجم پیش دستانه نسبت به یهود قلمداد یا تعبیر کرد؟ بر طبق مستندات متقنِ تاریخی، با جرأت و قاطعیت میتوان ادعا کرد که در طول تاریخ این قوم، هیچ وقت پدیده «یهودستیزی» وجود و حقیقت نداشته است.
یکی از واضعان و مبلغانِ سناریوی مورد اشاره، «هانا آرنت» یهودی (۱۹۰۶- ۱۹۷۵)، در تاریخ معاصر است. بااینکه این زنِ یهودی از طرف برخی یهودزادگان و یهودزدگان در داخل ایران، «سفیدنمایی» شده و بعنوان یک زن الگوی آزاداندیشی، روشنفکر، ضدخشونت، صلح طلب، حامی حقوق انسان و آزادی خواه معرفی و تبلیغ می شود؛ اما کیست نداند که او روی دیگر چهره خانم گلدا مایر نخست وزیر اسبق و وحشی اسرائیل است؟ هانا آرنت عضو ارشد «هَدَسه»، یعنی «سازمان زنان صهیونیست»، شاخه ای از «سازمان جهانی صهیونیسم» بود. او همچون زنان یهودی بود که برای حمایت و پشتیبانی از گروههای تبهکار و تروریست یهودی، مثل «پالماخ»، «اشترن»، «هاگانا» و «ایرگون» که پیش از تأسیس دولت غاصب اسرائیل در راه راهبرد اشغال آبادی ها و روستاهای فلسطین، دست به قتل عام، اخراج و آوارگی صاحبان و ساکنان فلسطینی آن سرزمین می زدند، از هیچ کمکی، حتی جمع آوری پول کوتاهی نکرد و دریغ نورزید.
او برای اثبات وجود «آنتی سمیتیسم»، بعنوان یک حقیقت سیاسی و پدیده تاریخی و کوشش برای ثبت و ضبط آن در حافظه ی تاریخ و نیز ذهن و حافظه ی مردم جهان، حتی ناگزیر به اقرار و اعتراف نسبت به بعضی آموزه ها و رفتارهای ضدانسانی قوم یهود در طول تاریخ، شده است. وی در کتابی که در ارتباط با این موضوع منتشر نموده به صراحت می گوید؛ یهودی ها بر طبق ماهیت درونی و نه فقط بر اساس عقیده، خودرا متفاوت از تمامی ملل و اقوام می دانند.
او در همین کتاب می افزاید یهودی ها به افسانه ی قدیمی «قوم برگزیده» بشکلی مدرن پایبند مانده و بر این اساس به تلاشی جدید و اغلب بسیار پیچیده در جهت جداسازی خود از دیگر اقوام و ملت ها ]به عنوان تافته ی جدا بافته[ دست زده اند. آنها خودرا نمک [عنصر طعم دهنده ] روی زمین و ابنای بشر می دانند. هانا آرنت، علاوه بر این، به نقش و عملکرد سوء رهبران و پول سالاران ذی نفوذ یهودی در دربار پادشاهان اروپا و یا مشاوران یهودی شاهان این ممالک و نیز کمک های مالی و لجستیک آنها به طرفین جنگ ها و درگیری های خونینی در سده های هفدهم، هجدهم و نوزدهم اروپا اقرار می کند که تماماً به زیان و ضرر ملل اروپایی منتهی می شد، او معترف است که بدون این عناصر و عوامل، «یهودستیزی» هیچ گاه نمی توانست به وجود بیاید. این اقاریر بدان علت است تا اصلِ افسانه ای تحت عنوان «آنتی سمیتیسم» بعنوان یک حقیقت و پدیده ی تاریخی القا و در تاریخ و حافظه ی عمومی ثبت و ضبط شود. یک نمونه ی دیگر، برنارد لازار نویسنده مشهور یهودی است. او نیز «آنتی سمیتیسم» یا همان «یهودستیزی» در ادبیات فارسی را یک حقیقت و پدیده تاریخی دانسته و آنرا تکرار کرده است. با این وجود، به آموزه ها، تعالیم و شیوه های رفتاری یهود بعنوان عامل اصلی و ریشه این قضیه اعتراف کرده و نوشته است: «اگر خصومت یا حتی نفرت و انزجار، فقط یک باور در یک شهر منفرد، متوجه ی یهودی ها شده بود، تبیین و تشریح دلیلهای محدود چنین روحیه ای آسان می بود؛ اما به عکس، این نژاد (قوم یهود) با نفرت و انزجار تمام ملیت هایی روبرو بوده که در طول تاریخ در بین آنان سکونت داشته است. از آن جا که مخالفان یهود از متنوع ترین گونه های نژادی بوده و در سرزمین هایی کاملا دور از یکدیگر سکونت داشته و از قوانین، آداب و سنت های متفاوت و مختلفی برخوردار و از افکار گوناگونی الهام یا روحیه گرفته و حیات فردی و زندگی اجتماعی آنان بگونه ای شکل گرفته که نمی توانسته اند درباره ی ی همه ی امور، به روش مشابه و یکسانی داوری نمایند؛ بنابراین؛ دلیلهای و انگیزه های کلی «آنتی سمیتیسم» باید همواره در درون خود بنی اسرائیل وجود داشته باشد نه در بین کسانی که در مقابل آنها قرار گرفته اند.»
در ادبیات سیاسی و قاموس اغلب سران، رهبران، گروه ها و تشکل های یهودی و بر طبق آموزه و یا فرضیه ی «قوم برگزیده»، اگر یک یهودی، یک غیریهودی را به قتل برساند، قصاص قاتل یهود، «یهودستیزی» به حساب می آید. یا اگر یک یهودی به حریم شخصی و خانوادگی یک غیریهودی تعرّض کند و جرم، خیانت و جنایتی را مرتکب شود، هرگونه مقابله به مثل در مقابل این مهاجم، مجرم و متجاوز یهودی، «یهودستیزی» تعریف می شود. مصداق بارز و برجسته ی این موضوع، نسل کشی و قتل عام وحشیانه و دسته جمعی فلسطینیان در خانه و سرزمینشان است که طی یکصد سال گذشته، همواره استمرار داشته است. فاجعه ی خونبار و تاریخی کشتار مردم بی دفاع باریکه ی غزه طی یازده ماه اخیر، مرحله ی جدید و دیگری از این نسل کشی و قتل عام تاریخی در مرئی و منظر جهانیان است که خشم انسانی، اعتراض و هم دردی عمومی را در سرتاسر قاره های عالم برانگیخته است.
گردهمایی ها، راه پیمایی ها، تظاهرات و اعتراضات ناشی از این فاجعه ی بزرگ تاریخ، از دیدگاه نظریه پرداز ها، استراتژیست ها و کانون های قدرتمند و ذی نفوذ یهودی در ارکان قدرت سیاست گذاری و برنامه ریزی و تصمیم سازی آمریکا و اروپا، «یهودستیزی» قلمداد می شود! از طرفی، ضرب و جرح، حبس و بازداشت، قلع و قمع و پیشگیری از ادامه ی تحصیل دانشجویان، برکناری استادان و رؤسای دانشگاه ها به علت فریاد اعتراض نسبت به این وحشی گری بنی اسرائیل و پشتیبانی از حقوق انسانی کودکان، زنان، سالخوردگان و جوانان مظلوم و بی دفاع غزه، مغایر و متضاد با ارزش های جهان آزاد تفسیر و اعلام می شود. بی شرمانه تر از این، کارگزاران و مقامات عالی رتبه ی آمریکایی و اروپایی، نسل کشی فلسطینیان در غزه و کرانه ی باختری را هم، دفاع از این ارزش ها و معیارهای حاکم و به رسمیت شناخته شده در جهان غرب تفسیر و اعلام می کنند. این بدان مدلول است که در «نظام سلطه ی یهودی» حاکم بر جهان یک اصل، معیار و ارزش بیشتر حاکمیت ندارد و آن فرضیه «حق تاریخی» «قوم برگزیده» برای آقایی، سروری و حاکمیت بر جهان است.
«قوم برگزیده» حق دارد در راه آرمان مبتنی بر افسانه توراتی و عهد عتیق، به هر اقدام و عملیاتی، ولو قتل عام هزاران و بلکه میلیونها انسان غیریهودی دست بزند. خانه، سرپناه، مدرسه و بیمارستان را بر سر غیریهود آوار و شطّی از خون جاری کند؛ با این وجود، برمبنای قاموس مورد اشاره، هیچ کس حق دفاع و مقاومت را در مقابل این وحشی گری نباید داشته باشد. حتی فریاد اعتراض در مقابل این فاجعه نیز ممنوع و ورود به خط قرمز و حریم ممنوعه و مساوی است با «یهودستیزی»! تخطّی از این «فراقانون»، مساوی است با بازداشت، زندان، محاکمه و محرومیت از هرگونه حقوق شهروندی. این همان «فراقانونِ آنتی سمیتیسم» است. این همان استبداد یهودی است که امروز آن چنان در دنیای غرب حاکمیت دارد که تمام دستگاه ها و نهادهای امنیتی، نظامی، بازرسی و پلیس در آمریکا، کانادا، استرالیا، اتحادیه ی اروپا مکلفند برمبنای این «فراقانون»، کوچکترین فریاد اعتراض در مقابل شیوه های رفتاری و اقدامات ضدانسانی «اسرائیل» را در نطفه خفه کنند.
امروز هشت میلیارد نفر انسان از اقوام، ملل و مذاهب مختلف در تمام قاره های جهان، مُکلّف و محکوم به پذیرش این «فراقانونِ» انحصاری یک قوم و قبیله ی شانزده ـ هفده میلیون نفری و رعایت بی چون و چرای آن هستند. این «فراقانون» به تدریج درحال تبدیل شدن به یک معیار و ارزشِ غالب در نظام جهانی و ناسخ همه ی ارزش ها و معیارهای آسمانی و انسانی است!


منبع:

1403/06/20
11:16:50
5.0 / 5
164
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۱ بعلاوه ۲
پرسی بلاگ