دور کتاب نهم، مجموعه قصه های ایرانی گنجینه فرهنگ مردم

دور کتاب نهم، مجموعه قصه های ایرانی گنجینه فرهنگ مردم

به گزارش پرسی بلاگ، نهمین نشست از سلسله نشست های دورِ کتاب انتشارات امیرکبیر، بررسی کتاب مجموعه قصه های ایرانی گنجینه فرهنگ مردم با حضور فرزانه فخریان بود.



به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، نهمین نشست از سلسله نشست های دورِ کتاب انتشارات امیرکبیر، چهارشنبه ۷ آبان در محل فروشگاه این انتشارات برگزار گردید. مبحث این جلسه بررسی کتاب مجموعه قصه های ایرانی «گنجینه فرهنگ مردم»، گردآوری و تألیف سیدابوالقاسم انجوی شیرازی) پژوهش سیداحمد وکیلیان است، میهمان این برنامه، که میزبانش مرتضی امیری است، فرزانه فخریان، مترجم، پژوهشگر و نویسنده بود.
جلسه با توضیحاتی در رابطه با اهمیت فرهنگ عامیانه و قصه های عامیانه در رشد جوامع شروع شد، و با بیان ارتباط و کارکرد این قصه گ ها با بستر اجتماعی و تربیتی گفتگو ادامه پیدا کرد. فخریان در بیان ارتباط قصه های عامیانه با ایران فرهنگی اظهار داشت: این قصه ها به ما می گویند آیا این تکنیک، این شیوه زندگی، آیا روشی در سنت من است؟ روشی در فرهنگ من است یا نه؟ این مساله با ایران فرهنگی در ارتباط می باشد، با آنکه ببینیم کسانیکه روایت کردند چه منظری برایشان مهم بود، تعدادی از این قصه ها از این نظر خیلی جالب است. یعنی این که نشانگر ایران فرامرزی (مرزهای امروزی) است. امروز که مرزها هستند که لزوماً آن طرف خاک، یک باره فرهنگش از شما جدا نشده است. آن آدم همان فرهنگ را داشته، ما از شرق تا غرب فرهنگ ایرانی را می دیدیم. مثلا قصه هایی که در راه جاده ابریشم بودند، قصه هایی هستند که امکان دارد شما در رابطه با نوع تجارتی که در آن وجود داشته باشد، حتی ادبیات متفاوتی در آنها ببینید.
او در قسمت دیگری از توضیحاتش اظهار داشت: خصوصیت اعجاب انگیز قصه های عامیانه در گستره ایران فرهنگی و در این بخش از آسیا، این است که ما با این قصه ها به گونه ای ماندگار روبه رو هستیم. به این معنا که قصه ها دگرگون شده اند، اما از میان نرفته اند. این قصه ها در تعامل با محیط پیرامون خود و با آن سوی مرزها حضور داشته اند، تغییراتی بسیار اندک یافته اند و با این وجود، هویت خویش را از دست نداده و نابود نشده اند. عموم این داستان ها، که هم اینک نیز در این مجلدات موجودند، دارای پیشینه ای بسیار کهن و تاریخی هستند و جدید محسوب نمی شوند.
وی اضافه کرد: من آرزو داشتم که امروز به گونه ای جدی تر به ادبیات عامه می پرداختیم. اما نگرش عمومی حاکم و نیز آن چه که امروز در این حوزه تولید می شود - با آنکه شخصاً با این دیدگاه مخالفم - این تصور را بوجود آورده که آثار تولیدشده در فضای عامه، قابلیت ماندگاری ندارند و همین سبب شده تا اساساً رغبتی برای ثبت آنان وجود نداشته باشد. براستی، قسمتی از فرایند ماندگاری در گرو همین ثبت و ضبط است. دقیقا همان کاری که مرحوم انجوی شیرازی انجام دادند، یعنی ثبت قصه های عامه، به عقیده من به صورتی هویت بخش به این میراث بود. ایشان با این اقدام، گویی در یک مقطع تاریخی خاص، از این قصه ها عکس گرفتند و آنرا برای آیندگان قاب کردند. حالا می توانیم به این قاب نگاه نماییم و خاطره آن فرهنگ را زنده نگه داریم، فارغ از این که محتوای دقیق آن چه بوده است. به باور من و از این منظر، نوشتن قصه های عامیانه امروز می تواند بسیار باارزش باشد؛ چونکه ما را قادر می سازد فرهنگ عامه را در مقاطع مختلف تاریخی به گونه ای ملموس حفظ نماییم.

باز تولید قصه ها و آمیختگی خرده فرهنگ ها


فخریان در اشاره به زمان پیش از این دوره شصت ساله که توجه به فرهنگ عامیانه قوت گرفته اظهار داشت: در گذشته، سنت مکتوب عمومی و نظام نشر به گونه ای که امروز در دسترس ماست وجود نداشته است. البته اشخاصی بودند که به این قصه ها توجه می کردند، اما ماهیت توجه آنان به این شکل بود که از آنها برای مقاصدی فوری بهره می بردند. قطعا معلمان و مربیانی بودند که در مکتب خانه ها از این داستان های عامیانه برای تربیت کودکان استفاده می کردند. در همان زمان، قصه ها خویش را بازتولید می کردند - هنگامی که معلم قصه ای را روایت می کرد، به گونه ای بازتولید می شد. آن کودک که داستان را شنیده بود، به خانه می رفت و ممکن بود آنرا برای خواهر کوچک ترش بازگو کند و بدین ترتیب قصه در جامعه می چرخید.
او اضافه کرد: حال با فرض این که این معلم امکان دارد از شهر دیگری - مثلا از شهر همسایه - آمده باشد، توصیفی ویژه از داستان را با خود آورده و عرضه می داده است. در اینجا شاهد نوعی آمیختگی نرم فرهنگ ها و جغرافیاهای مختلف هستیم. ممکن بوده این قصه در آن منطقه تغییر کند، یا روایتی از آن قصه که در منطقهٔ اصلی رایج بوده، در قالب جدیدی ریخته شود. وقتی کودک برای خواهرش داستان را تعریف می کرد، و فرد بزرگ تری آنرا می شنید، ممکن بود بگوید: «نه، در اینجا قصه به این شکل نیست. بیا بنشین، امشب من آنرا برایت می گویم.»

قصه های عامیانه، ریشه شناخت جوامع بشری


این نویسنده و پژوهشگر با مثال زدن تجربه های نویسندگانی چون جلال آل احمد اظهار داشت: اگر به سراغ طیف نویسندگان و محققان برویم - محقق هایی که وظیفه اصلیشان مطالعه و بررسی ادبیات است - با وضعیت متفاوتی روبه رو می شویم. در بین نویسندگان، اشخاصی هوشمند و اهل تفکر مثل جلال وجود دارند که به این درک رسیده اند، که اگر بخواهند برای جامعه ای بنویسند، باید پیشینه فرهنگی آن جامعه را به خوبی بشناسند. آنان می دانند که باید نقاط حساس، نقاط ضعف و همینطور بخشهایی از فرهنگ که پذیرش بیشتری دارند را شناسایی کنند و این شناخت، پشتوانه ای برای خلق آثارشان ایجاد می نماید. رفتن به سراغ این منابع و استفاده از ذهن خلاق، به آنان این امکان را می دهد که محتوایی اصیل و ریشه دار در قالب ایران فرهنگی تولید کنند. از دید من، آنان می کوشند از تجربه زیسته ای که بوسیله قصه های عامیانه قابل برداشت است، به عنوان روش و الگویی برای خلق آثار خود بهره ببرند.
او اضافه کرد: این ریشه ها کاملا طبیعی و غیرتجویزی هستند. هیچ کس در آن زمان نمی توانسته تعیین کند که مردم چه قصه ای را برای فرزندانشان در شب یا برای شاگردانشان در مکتب خانه بخوانند. امکان تصمیم گیری متمرکز یا جهت دهی خاصی نسبت به این جریان وجود نداشته و هرکس برمبنای نیاز و شناخت خود از این قصه ها استفاده می کرده است.

هنرهای نمایشی و قصه های عامیانه


او به نقش مادربزرگ و مادر در قصه گویی اشاره نمود و اضافه کرد: نکته بسیار دقیق دیگر، وجود تفاوت در روایت حتی بین نسل های مختلف یک خانواده در یک خط سیر طولی است. این همان چیزی است که امروزه فضای هنرهای نمایشی اقتباسی در سرتاسر جهان به صورت گسترده ای از آن بهره می گیرد. به عنوان مثال، قصه هانسل و گرتل را درنظر بگیرید که به عنوان ماده خام قرار می گیرد، در کنار انواع روایتهای مختلفی که امکان دارد از آن شنیده باشیم. تفاوت ها گاه در جزییات است و گاه در مضامین اساسی. در یک روایت، مادرخوانده یک جادوگر است، در روایتی دیگر نقش گرتل کاملا تغییر می کند، و در روایتی سوم امکان دارد این عنصر اضافه شود که آنان در جنگل با شخصیت کاملا متفاوتی روبرو می شوند. این دقیقا همان کاری است که هنرهای نمایشی معاصر انجام می دهند - از این امکان و از این فضای باز موجود در قصه ها نهایت استفاده را می برند. حتی قصه ای مانند سیندرلا را به کلی دگرگون می سازند.
فخریان اضافه کرد: به عنوان مثال، خیلی از قصه ها مانند هزار و یک شب، که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده اند، شاید یکی از علل جذابیت قصه های عامیانه دقیقا همین فرایند باشد. به این صورت که من تا اینجا روایت را می نویسم، سپس فرد بعدی داستان را می گیرد و آنرا کمی بهبود بخشیده و جذاب تر می کند و این روند نسل به نسل ادامه پیدا می کند تا انگار آن قصه پخته تر و کامل تر می شود. اتفاقی که پیش تر رخ می داده، دقیقا همین بوده است. قصه به عنوان یک عنصر فرهنگی در فضای جامعه - چه کوچک و چه بزرگ - مطرح می شده و سپس آن جامعه بنا بر نیازهای خود آنرا تغییر می داده، حتی با یک تغییر کوچک. امکان دارد تا آن لحظه، عنصری در قصه نام نداشته، اما از این پس نام می یابد. یا تا پیش از این، ردپایی از خانواده شخصیت در داستان دیده نمی شده، اما در روایت بعدی، حضور خانواده پررنگ می شود. امکان دارد ناگهان خاله ای در قصه ظاهر شود که در روایت قبلی وجود نداشته است. این همان نقطه ای است که ما به اشتباه فکر می نماییم قصه های عامیانه تنها به گذشته تعلق دارند. در صورتیکه این قصه ها همچنان زنده اند و نمونه ها و ریشه هایی از آنها را می توانیم در زندگی خودمان بیابیم و بازتاب دهند.

تولید قصه های عامیانه روزمره در شبکه های اجتماعی


او ضمن اشاره به حضور تکنولوژی های جدید و شیوه قصه گویی و علاقه به قصه های عامیانه روزمره اظهار داشت: یکی از ژانرهای بسیار جالب و شگفت انگیزی که در فضای مجازی، خصوصاً در شبکه اجتماعی پیشین توییتر (با نام کنونی ایکس) با استقبال شایان توجهی روبه رو شده، روایتهای قصه وار کاربران از اتفاقات رخداده در زندگی شخصی، خصوصاً در محیط خانواده است. این روایتها غالباً در قالب رشته نوشته های بسیار طولانی عرضه می شوند – گاهی شامل سی تا سی و پنج پست پی در پی – که با دقت و اشتیاق فراوان هم خوانده می شوند. در هر بخش از این روایت ها، کاربران مختلف حضور یافته و نظرات خویش را بیان می کنند، بگونه ای که این تبادل نظرها گاهی به چندصد نظر و حتی گاهی به بالای هزار پاسخ می رسد. این پدیده در جهان توییتر فارسی، اتفاقی مهم به حساب می آید و این ارقام و آمار نشان داده است که ما هنوز بصورت فطری، نیازمند آن هستیم که بدانیم در جهان عادی و روزمره مان چه می گذرد؛ این که در اطراف ما چه خبر است، چطور زندگی می نماییم، چه روابطی داریم و چطور سخن می گوییم. اگر جایی چنین روایت هایی را ببینیم، آنرا می خوانیم و اگر فرصتی بیابیم، در رابطه با شان گفتگو می نماییم. این نیاز ذاتی به شنیدن و بازگو کردن داستان های زندگی، نشان از تداوم همان روحیه قصه گویی در بستر جدید و مدرن دارد.
1404/08/08
12:00:40
5.0 / 5
8
تگهای خبر: آثار , اجتماعی , تكنولوژی , تولید
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۵
پرسی بلاگ