روایتی نو از زیست جهان دینی در قالب رمان ایرانی داستان پاکان در ستی

روایتی نو از زیست جهان دینی در قالب رمان ایرانی داستان پاکان در ستی

پرسی بلاگ: جلسه نقد رمان سِتّی  روایتی از زندگی حضرت معصومه(س) با حضور محمدقائم خانی، زهراسادات ثابتی،  مهدی کرد فیروزجانی،  سیده عذرا موسوی،  تیمور آقامحمدی،  سمیه عالمی و علی اصغر عزتی پاک اجرا شد.



به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، جلسه نقد و بررسی رمان «سِتّی» روایت داستانی از زندگی حضرت معصومه (س) با حضور جمعی از نویسندگان اجرا شد.
محمدقائم خانی، زهراسادات ثابتی، مهدی کرد فیروزجانی، سیده عذرا موسوی، تیمور آقامحمدی، سمیه عالمی و علی اصغر عزتی پاک نویسنده رمان، در این نشست حضور داشته و درباره ی رمان «ستّی» صحبت کردند.

رمان ستّی، تجربه ای فراتر از رمان است


در ابتدای این جلسه محمدقائم خانی درباره ی تجربه مطالعه ستّی، اظهار داشت: من از این کار لذت بردم و حس خوبی داشتم. بیشتر رمان هایی که در فضای تاریخ اسلام نوشته می شود، این حس آمیزی را ندارند و من نمی توانستم با آنها ارتباط بگیرم، اما ستی این گونه نبود. زمزمه ای داشت، مثل همان حسی که ما در زیارت تجربه می نماییم. تجربه چیزی که ما را از درگیری ها و کشمکش های متن زندگی فارغ می کند. این فارغ کردن به مدلول بی خیال بودن نیست. وقتی ما به زیارت می رویم، با حضور شفافی طرفی هستیم و اصلاً نیاز نیست در زیارت کار خاصی بکنیم. فقط کافی است تلاش نماییم در شعاع او قرار بگیریم. او، آن چیزی را که لازم داریم به ما خواهد داد. خواندن ستی برای من همین حال را داشت.
خانی با اعلان اینکه این کتاب در پی ایجاد کنکاش یا تعلیق داستانی نیست و نویسنده توانسته بدون اتکا بر کشمکش ها یا تحول دراماتیکِ شخصیت ها، نوعی از معنا و حضور را منتقل کند، اظهار داشت: به نظرم من این حضور در چهارچوب رمان نیست، بلکه نوعی جستجو و کشف است که برای ما غریبه هم نیست. حس آشنا و شفافی دارد. بطورمثال صحنه درگیری ها پر از جزییات است و پر از تبحر نویسندگی. می فهمی با چه ظرافتی این صحنه نوشته شده است.
این نویسنده در آخر اظهار داشت: به نظر من نویسنده در عین این که چندان به ساختار رمان توجه نداشته، از عناصر داستان به جهت اینکه خوب قصه را بگوید بهره برده است. البته رمان هم انواعی دارد و ممکنست هرکدام از دوستان، اثر را در نوعی از آن بدانند.

چرا ادبیات مذهبی به ضدقهرمان ها نمی پردازد؟


در ادامه زهراسادات ثابتی از سبک داستانی و وفاداری آن به مستندات تاریخی تمجید کرد و اظهار داشت: این کتاب خیلی دوست داشتنی بود. یک روایت داستانی اما وفادار به مستندهای تاریخی. در حقیقت یک داستان با فضاسازی و بال و پر دادن به شخصیت هاست.
ثابتی به عطش مخاطبان برای شناخت زندگی دوده خصوصاً در قالبی غیرمستقیم و داستانی اشاره نمود و اظهار داشت: باتوجه به تشنگی ای که در مخاطب نسبت به روایت از احوال محیط و خود امام وجود دارد، فکر می کنم این تشنگی تا حد زیادی در این کتاب حل شده بود. از دشواری های نویسنده در برخورد با شخصیت های واقعی و تاریخی محدودیت استفاده از تخیله اما نویسنده در این مورد خوب از پس کار برآمده است و متن دلنشینی ارایه کرده است، در صورتیکه عموماً نویسنده ها به سوی تیپ می روند.
ثابتی با اشاره به انسجام عناصر داستان، آنرا «فکر شده» و «هم پیوند» خواند و اضافه کرد: همه چیز مرتبط بود. شروع و پایان داشت. نویسنده توانمندانه ماجراها را پیش برده و حتی لایه های پنهان شخصیت ها را هم نشان داده است. از ظرفیتهای کار شخصیت پردازی خیلی خوب، موسی بود. او قدرت مکاشفه داشت اما یکی از ضعف های رایج در ادبیات مذهبی کمی پرداخت به ضدقهرمان ها است. در این کتاب هم مخالفین حضرت موسی بن جعفر (ع)، امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) خیلی پرداخت نشده بودند. یا اگر بود، در حد معمول. مخاطب یا خواننده اگر چرایی دشمنی های بنی عباس با بنی هاشم می دانست هم خوب بود.
وی در آخر از نویسنده بابت اثری متین و مؤثر تشکر کرد و فضای کلی کتاب را «ایمانی، لطیف، و موثر» دانست.

ستی روایتِ برآمده از مراتب ادراک و تجربه ی باطنی


در ادامه، مهدی کرد فیروزجانی از نظر فلسفی و هستی شناسانه به کتاب «ستّی» پرداخت و اظهار داشت: هر متنی که نویسنده می نویسد، مجموع ادراکات حسی و تجربه زیستی او از موضوعات است که در فرم روایت منعکس می کند. آثار آقای عزتی پاک تا اینجا حاصل درک ایشان از هستی است. ایشان مروری بر انواع ادراکات انسانی از دیدگاه فلسفه اسلامی ارائه کرده است. فیلسوفان مراتب ادراک را به چهار دسته تقسیم می کنند؛ ادراک حسی، خیالی، وهمی و عقلی. ستّی از جنس ادراک حسی نیست. نه این که با ماده ارتباط ندارد، اما معنای عمیق تری دارد. کتاب ستّی بجای آنکه مخاطب را با وقایع درگیر کند، او را در تجربه ای عرفانی و باطنی شریک می کند. درک خیریت، درک محبت، درک برکت و… اینها از جنس محسوسات نیستند. نه درک وهمی، بلکه اینها درک هایی هستند که هرکسی تجربه ش نمی کند، مگر با تقویت فطرت یا توفیق خاص.
فیروزجایی با اشاره به فضای آغازین کتاب، اظهار داشت: ما از همان شروع با خیریت مواجه ایم. انگار حضور حضرت معصومه (س) نه فقط در صحنه ی تاریخی، که در سطحی از برکت برای این سرزمین معنا پیدا کرده و نوید داده می شود. و در شروع «جنات تجری من تحت الانهار» را به تصویر می کشد و درک خودش از این ماجرا را به بهترین شکل ممکن در افتتاحیه آنرا ارائه داد. که از جنس سلسله معانی است که درک شده و به مخاطب منتقل شده است و ماجراها و شخصیت هایی که در رمان می خوانیم زمینه ساز درک مخاطب از این معنا را فراهم می آورد. از سختی های کار نویسنده این است که در مورد شخصیت و پیرامون آن جز یک صفحه چیزی در دسترس نبوده و این برگ ها و سطور نتیجه جد و جهد اوست.
این نویسنده «باغ» را استعاره ای از ورود به فضای مثالی دانست و اظهار داشت: اگر بخواهیم این فضای معنوی را با چیزی در جهان تشبیه نماییم، باید بهشت را مثال بزنیم. چون حضور معنوی حضرت معصومه (س) در قم، در متن، نه نمادین بلکه واقعی و جاری است و فضایی برای گرد آمدن ما و برکت دادن و بهرمند شدن مردم این سرزمین از اتصالی که میان امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) است.
فیروزجانی تاکید کرد که این اثر، نه با ساختار کلاسیک رمان، بلکه با ساختارهای ذهنی و فرهنگی ایرانی سازگار است. باید بپذیریم که فرم رمان غربی، برای نمایش چنین زیست جهانی کافی نیست. ستّی بجای ساختن شخصیت هایی خاکستری، با معانی روشن سر و کار دارد.
وی رمان «ستّی» را تلاشی برای ادبیات داستانی ایرانی با تأکید بر مفاهیم باطنی دانست که مخاطب را به تأمل دعوت می کند و در آخر اظهار داشت: ستّی را نمی توانیم در قالب رمان غربی قضاوت نماییم. این یک تجربه روایی معنوی است که به خوبی هم پیاده شده است.

ستّی نگاهی دقیق به ساختار روایت و کارکرد شخصیت ها


سپس سیده عذرا موسوی نویسنده کتاب «فصل توت های سفید» با نگاه تحلیلی و ساختارمند به کتاب «ستی» پرداخت و اظهار داشت: این اثر یکی از ماندگارترین کتاب هایی است که در خاطرم باقی می ماند. «ستّی» از آن کتاب هایی بود که تصویرهایش در ذهنم جاری شد. ساختار روایی کتاب هوشمندانه است. با آنکه به سبب دانستن تاریخ اسلام و دوده علیهم السلام بخش زیادی از ماجرا برای ما لو رفته، اما داستان باز هم ما را با خود همراه می کند. ما در «ستّی» پیش از این که با داستان زندگی حضرت فاطمه معصومه (س) روبرو باشیم با داستان موسی در ارتباط هستیم که درحقیقت نویسنده بواسطه روایت ماجرایی که موسی از سر گذرانده ما را با زندگی و احوالات خانم فاطمه معصومه (س) هم آشنا کرده که اقدام مناسب و حرفه ای بوده؛ از این جهت که بصورت غیرمستقیم درباره ی شخصیتی که هدف نویسنده از کتاب بوده آشنا می شویم و معرفی خیلی لطیفی صورت می گیرد. می بینیم که نویسنده در هیچ جایی به ذهن و درونیات حضرت وارد نمی شود و تنها اشاراتی که در بیرون وجود دارد را مطرح می کند و به این واسطه ما را از درونیات ایشان آگاه می کند. بطورمثال از زبان حضرت فاطمه معصومه (س) می گوید اشتیاق من به این نامه مثل اشتیاق تشنه است به باران. پروسه کاشتن دوربین و گزارش دادن را در این مهم پیش گرفتند که خطر تخطی ها تاریخی را حذف می کند.
موسوی با اعلان اینکه انتخاب موسی به عنوان نقطه ی شروع روایت تصمیم خوبی بود، اظهار داشت: شخصیت می گوید برای نخستین بار در عمرش، حرکت هوا را در سینه اش حس کرد… این یعنی موسی دارد به یک ادراک باطنی می رسد. اثر از کشمکش های رایج رمان کلاسیک پیروی نمی کند و شخصیت های آن اغلب سفید و آرمانی هستند. ما در رمان، به طور معمول دنبال کشف یک معما یا تحول تدریجی هستیم. اما اینجا شخصیت اصلی یک شخصیت مطلقاً سفید است، مثل حضرت معصومه (س) یا امام موسی کاظم. این خاصیت نقطه ضعف نیست، بلکه یکی از خصیصه های مهم رمان دینی دانست که در آن تفریح و سرگرمی در رمان دینی اصالت ندارد. شخصیت باید اسوه باشد. ما با اسطوره طرفیم، نه یک شخصیت خاکستری.
وی اضافه کرد: اتفاقی که افتاده این است که در داستان های امروز، خلاف قصه های پیشینیان، این قهرمان ها نیستند که افق های انسانی را با وجود و حیات عمل و گفتار خود تعیین می کنند؛ بلکه «من » ها یا افراد منتشر در روی کره خاکی هستند که چگونگی حضور خود در جهان را باز می گویند. در این حرکت، «قهرمان» از فردی که دارای صفات و خاصیت های مطلق است، به سوی «شخصیت» که مجموعه ای از صفات خوب و بد می باشد، حرکت کرده است.
موسوی در آخر اظهار داشت: ریشه انسان ایرانی در خاک شرق محکم شده که سیراب از وحی و شهود قلبی است. اساس تفکر انسان ایرانی بر وحی و عقل است که با تفکر انسان غربی که متأثر از تفکر مسیحی و اسطوره های یونانی است متفاوت می باشد. نویسنده ایرانی، با آنکه رمان را از غرب وام گرفته، آنرا مبنی بر شیوه نگرش و درک خود از امور می نویسد. بدین سبب رمان فارسی (ایرانی) از یک منظر مدرن است و منشأ مسیحی-اروپایی دارد و از جانب دیگر به حکایت و شرح حال شبیه است. شخصیت ها بااینکه هویت دارند، ولی غالباً فردیت ندارند. گره ها ساده، حادثه ها معمولی و پیرنگ ها بدون پیچیدگی خاص هستند. حالا در رمان «ستّی»، نویسنده تلاش نموده با رجوع به فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی و تاریخ و عرفان اسلامی، اثری خلق کند که از آنها توشه برداشته است. ستّی در یک بازگشت به گذشته و میراث ادبی کهن دو هدف را دنبال می کند؛ نشان دادن شخصیتی که خاکستری نیست؛ بلکه مطلق است، سفید است.

روایت داستانی نه رمان کلاسیک


در ادامه این جلسه تیمور آقامحمدی به تفاوت میان روایت داستانی و رمان در «ستّی» پرداخت و با تحسین توانایی نویسنده، اظهار داشت: ما با یک نویسنده حرفه ای طرفیم که روایت و داستان را بلد است. از زیر و بم قصه بطورکامل باخبر است و این در آثار قبلی ایشان هم مشهود است. اما کتاب ادعای رمان بودن هم ندارد. همانطور که بر جلد آمده یک روایت داستانی از زندگی حضرت معصومه (س) است، نه یک رمان با ساختار متعارف.
آقامحمدی با تکیه بر محوریت حادثه ی تاریخی، اظهار داشت: اتفاقات اصلی روایت «ستّی» (مانند حرکت کاروان، شهادت حضرت، و دفن ایشان) بسیار ساده اند، و اگر قرار بود این ها در قالب رمان عرضه شوند، نیاز به بازسازی و بسط بیشتری داشتند. وقایع تاریخی ساده و مشخص اند؛ برای ساخت رمان، نویسنده باید از آنها فاصله بگیرد، تخیل بیافریند، شخصیت بسازد. اما «ستّی» بطورکامل بر گوهر تاریخی تکیه دارد. من حس می کنم هنوز بخش تاریخی، گفتگوهایی که شده، احادیث و روایتی که وجود دارد سهم بیشتری در کار دارد و از این منظر شاید نتوانیم با قاطعیت کار را رمان بدانیم. موسی مسائلی دارد یا مسئله ای دارد؛ با آن سراغ ماجرا می رود اما قصه ی اصلی کجاست؟ وقتی می خواهیم از یک واقعه تاریخی روایتی ارائه دهیم، داستانی بنویسیم یا متنی ادبی خلق نماییم، هرچه آن واقعه مهم تر و نقش ما در نسبت با آن پررنگ تر باشد، از حوزه ادبیات فاصله می گیریم و وارد قلمرو روایت تاریخی می شویم. در چنین حالتی، روایت داستانی به آن واقعه نزدیک تر می شود، اما در عین حال، از آزادی های ادبی فاصله می گیریم.
وی اضافه کرد: هر چه از هسته اصلی آن اتفاق تاریخی فاصله بگیریم -مثلاً در اینجا جایگاه موسی در قم، باغ و خانواده اش- به روایت داستانی نزدیک تر می شویم. این یعنی می خواهیم از واقعیت تاریخی فاصله بگیریم تا بتوانیم متنی ادبی تر خلق نماییم. با وجود کوشش برای خلق یک داستان، هنوز تاریخ بر متن غالب است. آن داستان تاریخی، گفتگوها، روایات و احادیثهمچنان وزن بیشتری دارند و این غلبه تاریخ موجب می شود نتوانیم با قطعیت اثر را یک رمان بنامیم. چرا؟ چون اگر قرار باشد یک رمان تاریخی خلق نماییم، باید تاریخ را از آن خود نماییم، شخصیت پردازی نماییم و روایتی مستقل در بستر آن اتفاق تاریخی ارائه دهیم.
نویسنده کتاب «رونی یک پیانو قورت داده» اضافه کرد: چیزی که اثر را باارزش می کند، دغدغه ها و اندیشه های شخصیت اصلی یعنی موسی است. او به قم، به ایران، به سیمرغ، و به نسبت دین و سرزمین می اندیشد. داستان از باغ شروع می شود، با تصویری روشن و شاعرانه. باغ، انگار زمینه ای است برای بازتاب این تفکرات. بطورمثال همین باغ را که استعاره ای از ذهن موسی است. اما نکته ای که به منطق روایی مربوط می شود این است که این داستان برای مخاطب مؤمن نوشته شده است؛ کسی که باور دارد به دوده علیهم السلام و پیش دانایی های ماجرا. در این صورت، مخاطب آسان تر می پذیرد که شخصیت ها از آینده خبر داشته باشند، باطن انسان ها را بدانند و پیش بینی هایی کنند. اما اگر بخواهیم از نظر منطق داستانی به آن نگاه نماییم، باید این توانایی ها در طول روایت به صورت مستمر و با نشانه هایی روشن ساخته شود.
وی اضافه کرد: بطورمثال اگر شخصیت موسی، آینده را درک می کند، باید در طول داستان نشانه هایی از این قابلیت اش ببینیم؛ همانطور که او تنها کسی است که انار درخشان را می بیند، یا آن آب را که تا زانوی اسب می رسد، یا در پایان، سیمرغ را. این ادامه نشانه ها موجب می شود مخاطب باور کند که موسی چنین قابلیتی دارد. اما درباره ی ائمه، اگر آنها را به عنوان شخصیت داستانی بپذیریم، باید همان قواعد داستان نویسی درباره ی شان رعایت شود. اگر تنها با تأکید بر باور مذهبی به آنها نگاه نماییم، شاید برای مؤمنان قابل پذیرش باشد، اما از نظر ساختار روایی، نیاز به تکرار و عمق بخشی به آن خاصیت ها در طول داستان داریم. در پایان، به نظرم این اثر، بااینکه نمی تواند بطور کامل رمان باشد، اما یک روایت داستانی زیبا و لطیف از یک واقعه مهم تاریخی است.

از فرم رمان غربی تا روایت ایرانی-اسلامی


سپس نوبت سمیه عالمی که درباره ی خاصیت های زبانی و محتوایی رمان ستّی صحبت کند. این نویسنده و منتقد ادبی «ستی» را داستانی در قالب ادبیات بومی و فرهنگ ایرانی تحلیل کرد و اظهار داشت: نویسنده ایرانی با بهره گیری از ظرفیت هایی که جهان فکری ایرانی به او می دهد، دارد به سوی یک فرم بومی می رود. ستّی یکی از همان کارهاست.
عالمی اضافه کرد: عزتی پاک با اتکا به پیوندهای فرهنگی، موفق شده زبانی خاص و حس برانگیز بسازد که مخاطب ایرانی با آن همدل شود. داستان از یک باغ آغاز می شود و به همان باغ هم ختم می شود؛ اما این باغ دیگر باغ قبل نیست و بناست زیست و زندگی مردمان پیرامون آنرا تغییر بدهد. هم باغ در جهان ایرانی معنا دارد و هم نور، رنگ، صدا، شما بخوانید همه اجرای صحنه کنار چیده می شود تا فحوای این حرف را، هم در محتوا و هم هم در فرم به نهایت منتقل کند. این تکنیک فراتر از فرم غربی است، این ها اجزای یک فرم ایرانی است. ضمن این که اینجا برائت استهلال دقیقی اتفاق می افتد و خواننده در طول داستان هرچه نویسنده در فصل اول چیده بوده در داستان می جوید، بطورمثال یک مورد نور سرخی که نشانه خونی انتقام گرفته نشده است و نسبتش با کربلاهایی که نویسنده در داستان ساخته است. باغ در تمام آثار نویسنده چه در نام و چه در داستان بروز و ظهور دارد و این را مخاطب هم دریافت کرده است. این یعنی یک زبان مشترک دارد بین نویسنده و خواننده شکل می گیرد که برآمده از همین مولفه هاست. گویا آنها دارند هم را پیدا می کنند در این جهان پرقدمت اما تازه به داستان پا گذاشته و این اتفاق میارکی برای رمان ایرانی است.
وی با اشاره به شخصیت موسی، اظهار داشت: موسی کسی است که میان دو جهان حرکت می کند؛ هم جهان آشکار و مادی و هم جهان غیب. اما بقیه آدم های قصه نمی توانند جهان دوم را تجربه کنند. هرچند دلم می خواست در داستان می دانستم موسی چگونه به این مقصد رسیده است. چگونه به این ظرفیت رسیده؟ چرا چیزهایی که او می بیند دیگران نمی بینند؟
عالمی همین طور توجه ویژه نویسنده به زبان را ستود و اظهار داشت: بااینکه شخصیت ها اصالتاً عرب زبان هستند، اما به اقتضای زیست در ایران نویسنده از کلمات فارسی متناسب با این مردمان بهره می گیرد و تلاش نموده حتی زبان اثر را ایرانی و به اقتضای جغرافیای مخاطب داستان بسازد.
عالمی در آخر اظهار داشت: رمان «ستّی» و آثار دیگر نویسنده یک گام جسورانه است به طرف شکل گرفتن ادبیات داستانی ایرانی که بر اندیشه، عرفان و تجربه ی دینی مختص این سرزمین تکیه دارد، نه فقط فرم و چارچوب وارداتی رمان.

تصمیم دارم به فهم خودم از رمان عمل کنم و نتیجه آن رمان ستّی است


در پخش پایانی نشست علی اصغر عزتی پاک نویسنده اثر درباره ی خلق «سِتّی» از دل تجربه و شناخت اظهار داشت: من نه تصمیم گرفتم که رمان بنویسم، نه نخواستم. من فقط خواستم کار خودم را بنویسم؛ چیزی که از درون من آمده باشد. احساس من این است که ما، به عنوان افرادی که درحال داستان نویسی هستیم، ابتدا باید ساختارها را یاد بگیریم، به آنها مسلط شویم، کمی در آنها مانور بدهیم، اما در نهایت باید داستان خودمان را بنویسیم. من سال هاست که تصمیم گرفته ام به فهمی که از داستان دارم عمل کنم. نه این که نخوانده باشم که رمان چیست، داستان چیست؛ به قدر کافی خوانده ام. ولی حال می خواهم برمبنای درک شخصی خودم بنویسم. اگر کاری سرگرم کننده است و در کنار آن معنا خلق می کند، همین برای من کافی است. من این داستان را برای یک آقایی در پرو ننوشته ام؛ مخاطبم شیعیان داخل ایران بوده اند. اگر بتوانم برای بیست، سی هزار نفر حس خوبی درباره ی حضرت معصومه (س) ایجاد کنم، کفایت می کند.
عزتی پاک درباره ی هدفش از نگارش «ستّی» اظهار داشت: برخی خوانندگان گفته اند که از داستان حس خوبی گرفتند؛ هدف من هم همین بود. نه این که فقط بگویند داستان خوبی بود؛ بلکه همین که وقت بگذارند، چند ساعت با این فضا همراه شوند و وقتی کتاب را می بندند بگویند «چه حس خوبی داشتم»، برای من کافی است. اما آیا این رمان است؟ نمی دانم. نه این که نخواهم بدانم، ولی این مسئله برایم اهمیت زیادی ندارد. شاید یک نفر بگوید «این متن رمان نیست» یا «ایراداتی دارد»، من هم می گویم «درست می گویی» اما من کار خودم را کرده ام. نمی خواستم تابع چهارچوب هایی باشم که برایم تعیین شده است. چون آن وقت نمی توانستم کاری را که در ذهن دارم، بنویسم. شاید یک مخاطب بیاید و بگوید این داستان از چارچوب های کلاسیک فاصله دارد، ولی ما باید بین یک متن ضعیف و یک متن متفاوت فرق بگذاریم. به نظر من فقط گریختن از قواعد فضیلت نیست، مگر این که آگاهانه باشد.

می خواهم از چهارچوب های رمان نویسی فراتر بروم


وی با اشاره به ضرورت شناخت نویسنده از جهان خود و داستانش اظهار داشت: اگر نویسنده ای بدون شناخت، وارد تاریکی شود، طبیعی است که نمی داند دارد چه می کند. اما من بیست سال است که درس می دهم، می نویسم، مطالعه می کنم. چارچوب را می شناسم، اما به آن تن نمی دهم، چون می خواهم فراتر بروم. داستان من طراحی دارد، تصویرسازی دارد، معنا دارد. حتیاگر قسمتی از آن اغراق آمیز باشد، آگاهانه اغراق کرده ام، چون هدفم تأثیرگذاری بوده است. ما باید به بستر فرهنگی خودمان وفادار باشیم. اگر من داستانی بنویسم که در دل مخاطب ایرانی و شیعه بنشیند، به هدفم رسیده ام، حتی اگر خواننده ای در اروپا یا آمریکا آنرا نفهمد.
عزتی پاک اضافه کرد: آقای بورخس هم نویسنده ای است که بعضی ها عاشقش اند و بعضی دیگر اصلاً نمی توانند او را بخوانند. در هر صورت، داستان باید از دل یک فرهنگ زاده شود. اگر کسی می خواهد فرهنگ مرا بفهمد، باید داستان های مرا هم بخواند.
وی در مورد شخصیت موسی و تغییر او اظهار داشت: موسی در آخر داستان «بصیر» شده، پخته شده، آماده ی میزبانی از یک امر قدسی شده است. من خواستم اینگونه او را نشان دهم؛ در منزل آخر. از ابتدا مشخص بود که مقرر است به این نقطه برسد. این روند را در ذهن داشتم و آگاهانه طراحی اش کردم. شخصیت منفی در داستان وجود ندارد، چون خواستم داستان «پاکان» را بنویسم، همانطور که در نظریه های داستان دینی آمده است. و واقعا هم معتقدم که می توان چنین داستان هایی نوشت. وقتی یک معصوم وارد فضای داستانی می شود، می تواند بیشترین «عدم تعادل» را بوجود آورد. یعنی خود پاکی می شود چالشی برای دنیای آلوده.
عزتی پاک در آخر به پایبندی اش به نگاه خودش در رمان تاکید کرد و اظهار داشت: من ادعا ندارم، فقط می خواستم داستان خودم را بنویسم. در کارهای اولم مثل «باغ کیانوش» هنوز درحال آزمون بودم، ولی حالا اهتمام می کنم قدمی به جلو بردارم، با چراغی که در دست دارم.


منبع:

1404/04/26
12:32:20
5.0 / 5
21
تگهای خبر: آثار , انسانی , دوربین , طراحی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۶ بعلاوه ۳
پرسی بلاگ