روش شناسی رسانه های بیگانه، ۲؛

خیانت دوجانبه سلبریتی سیاسی به مردم ایران و آمریکا

خیانت دوجانبه سلبریتی سیاسی به مردم ایران و آمریکا

پرسی بلاگ: مالیات دهندگان آمریکایی، هزینه جنگ روانی بدون برنده مقابل ملت ایران را می پردازند که منافع آن تنها به جیب غوغاسالارانی چون علینژادها می رود.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: رسانه ها همیشه برای برقراری ارتباط با مخاطب خود ار قواعد و زمینه های منطقی ارتباطی بهره می برند اما گاهی این قواعد به گونه ای برنامه ریزی شده در خدمت ایجاد تصاویری خاص در ذهن مخاطب قرار می گیرند. بدین سبب مرز فعالیت عمومی و طبیعی رسانه ها با جنگ روانی آنان، گاهی مرزی بسیار باریک و نامرئی می شود.
رسانه های فارسی زبان بیگانه سال هاست که با هدف قرار دادن مخاطب ایرانی، اهداف دولت های متبوعه خودرا سرلوحه ایجاد تصویر در ذهن این مخاطب خاص قرار داده اند و برای این کار هم از فرمول های پیچیده اما گاهی مشخص بهره می برند.
در دومین مطلب از پرونده روش شناسی رسانه های بیگانه به سراغ معصومه علینژاد معروف به مسیح علینژاد رفتیم تا ببینیم مهم ترین روش فعالیت وی در جنگ مقابل ایران چیست.
* غوغاسالاری
مخاطب قبل از رسیدن به مرحله تکذیب یا تصدیق به سرعت متوجه چیزی نامأنوس و متفاوت در شکل فعالیت مسیح علینژاد می شود. روشی که تا قبل از وی در کمتر خبرنگار داخلی یا خارجی تجربه کرده است. مخاطب او بسادگی در می یابد که علینژاد با ریتمی بمراتب تندتر از یک خبرنگار عادی است که برای جست وجو و پرورش سوژه اش، نیاز به چند روز تا چند ماه، تحقیق و تمرکز دارد.
به طور طبیعی میان افزایش سرعت تولید محتوا با کاهش کیفیت آن ارتباط مستقیم برقرار است. به این ترتیب، تولیدکننده محتوا برای آنکه بتواند بصورت مداوم پیش چشم و در ذهن مخاطب، روشن باقی بماند نیازمند روش های دیگری برای جایگزینی بجای اصول حرفه ای می شود. این، همان جایی است که غوغاسالاری به کار می آید.
در این روش، تولیدکننده محتوا، دو اصل خبرنگاری صحت و دقت را قربانی اصل سرعت می کند و به هر دستاویزی چنگ می زند تا در مرکز توجه مخاطب باقی بماند. بر این اساس دیگر لازم نیست محتوای تولید شده حاوی تحلیل یا حتی داده ای جدید باشد بلکه فقط می تواند با بالا و پایین پریدن بر روی تصویر شخصی که نزد مخاطب هدف محترم است، تولید خبر یا به عبارت بهتر خبرتراشی کرد.
مسیح علینژاد، تکامل یافته ترین نوع از اینگونه است که به زحمت می توان نام خبرنگار بر آن گذاشت. عادت به استفاده از روش غوغاسالاری تا اندازه ای در این سلبریتی حوزه خبر نهادینه شده که دیگر حتی ضرورتی نمی بیند که برای احترام به اندیشه مخاطب خود، او را با تحلیل یا داده یا گزارشی جدید مواجه کند.
* غافل گیری
علینژاد در بیشتر مصاحبه های خود، مصاحبه شونده را غافلگیر کرده و در عمل انجام شده قرار می دهد. این در حالیست که هر خبرنگاری در ابتدای راه آموزش می بیند که باید مصاحبه شونده خودرا در جریان قرار دهد که با او درحال مصاحبه است و از او اجازه بگیرد یا دست کم موافقت او را برای انجام مصاحبه و انتشار آن جلب نماید.
علینژاد اما در نمونه های بسیاری ناگهان خودرا جلوی یک مقام ایرانی که به خارج از کشور سفر کرده قرار می دهد و با سوالات مکرر و تحت فشار قرار دادن و عصبی کردن سوژه مصاحبه، زمام تسلط فکری را از او بگیرد تا واکنش عصبی ناشی از نگرانی یا خشم در او، در خروجی ویدئو برای مخاطب طور دیگری تصویرسازی شود.
او با مصاحبه شونده هایش تماس می گیرد و بدون آنکه قصد خودرا برای مصاحبه و انتشار توضیح دهد، مستقیماً به سراغ موضوع رفته و با موضعی تهاجمی و کوبنده، مصاحبه شونده را در موقعیت ضعف روانی قرار می دهد تا حرف یا واکنشی را که مطلوب خودش است از او بگیرد.
او در این روش چنان خارج از دیسیپلین حرفه ای عمل می کند که می تواند حتی با مراجعه بی موقع به دفتر حافظ منافع ایران، بوسیله آیفون با کسی گفت و گو بگیرد که احتمالاً حتی یک مقام رسمی پاسخگو هم به حساب نمی آید اما علینژاد با هیاهویی شبیه آنچه که در «شرخر» ها برای نقد کردن یک چک پاس نشده می بینیم، تلاش می کند تا چک اهداف خودرا در یک گفت وگوی بی ارزش از دید خبری، نقد کند.
او به خوبی دریافته است که با غافلگیر کردن مصاحبه شونده می تواند او را به لحاظ روانی در موضع ضعف قرار دهد تا مخاطب، این ضعف را به حساب نداشتن پاسخ برای سوالات بگذارد. غافل از این که این فرمول اساساً در ادبیات حرفه خبرنگاری از اساس مردود است.
* معامله کثیف
هرچند که علینژاد طبق نوشته ویکی پدیای انگلیسی بصورت رسمی، کارمند سرویس فارسی «صدای آمریکا»، خبرنگار رادیوفردا و همکار شبکه منوتو و ایران وایر بشمار می رود اما روشن است که بخش های اصلی تولیدمحتوای شخصی او، اول در صفحه اینستاگرام و بعد در توئیترش انجام می شود.
هرچند عنوان کارمندی در رسانه های رسمی دولت آمریکا، به اندازه کافی گویای سوگیری محتوایی شخص مذکور است اما باتوجه به هزینه بالایی که از جیب مالیات دهندگان آمریکایی به جیب مسیح علینژاد سرازیر می شود، تولید محتوای وی در این شبکه ها برای کارفرمایش کفایت نمی نماید.
به گزارش پایگاه اینترسپت در سال ۲۰۲۰، علینژاد تنها در سال ۲۰۱۵ طبق اسناد منتشرشده در آمریکا از دولت ایالات متحده دست کم ۳۰۵ هزار دلار پول دریافت کرده است. رقمی که در سالهای بعد رشد بیشتری داشته است. همین ارقام نشان میدهد چرا علینژاد صفحات شخصی اش در شبکه های اجتماعی را هم به گونه ای بمراتب مستقیم تر، تهاجمی تر و غیرحرفه ای تر در خدمت اهداف کارفرمای آمریکایی قرار داده است.
با تمام این ها بنظر می رسد روش کینه توزانه و پر از خشم او که با هیچ اصلی در حرفه خبرنگاری قابل تطبیق نیست، روز به روز نزد مخاطب عام هم بیشتر رنگ می بازد. برخی حواشی از تلاش علینژاد برای اجیر کردن افرادی در داخل ایران برای جنجال سازی در خیابان در مسائلی نظیر حجاب، این مسئله را تأیید می کند که مخاطب ایرانی بطور طبیعی به فریفته شدن به چنین روش های صریح، بلاهت آمیز و کینه توزانه ای میل ندارد و آنها را باور نخواهد کرد.
* خیانت دوجانبه
از همین جاست که بنظر می رسد یکی از علل رادیکال تر شدن اقدامات علینژاد در صفحات شخصی اش در شبکه های اجتماعی به کاهش تأثیرگذاری وی در افکار عمومی داخلی باشد. او برای پاسخ دادن به انتظارات کارفرمایانش در دولت آمریکا در قبال پولی که از جیب مردم ایالات متحده پرداخته می شود، باید کارنامه قابل دفاع تری در ایجاد تنش در فضای افکار عمومی ایران ارائه نماید. اما این کارنامه به وضوح از بعد کمپین «چهارشنبه های سفید» رو به افول گذاشته و حتی در حوزه مسائل زنان و حجاب هم حرکت های وی مورد توجه قرار ندارند.
این موضوع نه فقط از واکنش سرد افکار عمومی داخل ایران به این حرکت های غوغاسالارانه پیداست بلکه اعتراض های گاه گاه شخص علینژاد به مقامات مسئول زن کشورهای اروپایی که در عرف دیپلماتیک با موازین و چارچوب های جمهوری اسلامی به ایران سفر می کنند، نشان میدهد که جهت گیری های رسانه ای او حتی برای مقامات غربی هم مصرف داخلی ندارند و کسی به اقدامات او توجهی نمی نماید.
روشن و البته رقت انگیز است که این سیر نزولی علینژاد در کسب موفقیت برای جلب توجه مخاطب چه ایرانی و چه غربی، او را به سمت رادیکال تر شدن سوق خواهد داد و او بعد از اعتیاد به مخدر غوغاسالاری، روز به روز از اصول حرفه ای و متانت یک خبرنگار، فاصله بیشتری خواهد گرفت و در سطح یک سلبریتی اینستاگرامی آن هم از نوع خشمگین و بداخلاق ظاهر خواهد شد.
روش هایی شبیه آن چه علینژاد به کار می گیرد، مصداق خیانت دوجانبه هستند. رسانه هایی انباشته از فارسی زبان های خائن به وطن که برای کشور مقصدی مثل آمریکا و بریتانیا هم آورده چندانی دست وپا نمی کنند اما صاحبان این رسانه ها و برنامه ریزان آنها به این دلیل که شناخت مستقیم و نزدیک به واقع تری از وضعیت افکار عمومی در ایران ندارند، به هر ابزار ممکن چنگ می زنند.
* منوتو و علینژاد، هویج و چماق
با تمام این ها، فرمول های رسانه ای علینژاد را باید قطعه ای از پازل فرمول های جنگ روانی در رسانه های زنجیره ای فارسی زبان وابسته به غرب به رهبری آمریکا دانست. رسانه های غربی مثل BBCفارسی تا قبل از سبک شبکه «منوتو»، سبک خبری را پیگیری می کردند. اما با رشد صنعت سرگرمی و اوج گیری پروسه جهانی شدن آن خصوصاً در یک دهه اخیر، رویکرد جنگ روانی از بستر خبری به بستر سرگرمی تغییر نمود تا شبکه منوتو، مهم ترین محل بروز ظهور این راهبرد باشد.
هرچند تا حالا نام حامیان مالی این شبکه بصورت رسمی اعلام نشده اما سوگیری آشکار منوتو به سمت خاندان سلطنت پهلوی و تکمیل پازل سیاسی آمریکا و اسرائیل به قدر کافی گویای راهبردهای مکمل این رسانه هاست. بعلاوه که این رسانه مستقر در لندن، علی القاعده باید ارتباط معناداری هم با رسانه های فارسی زبان انگلیسی داشته باشد.
کنار هم قرار دادن قطعه منوتو که بیشتر با قالب های سرگرمی و طنز سروکار دارد با قطعه ای نظیر مسیح علینژاد، سیاست هویج و چماق را در زمینه رسانه، به یاد می آورد. سرگرمی سازی در کنار خشونت آشکار و برانگیختن مخاطب برای اقدامات خشونت بار مقابل سایرین که دو راهبرد اصلی شبکه های غربی را تشریح می کند و شاید بتوان از دو راهبرد سرگرمی سازی در منوتو در کنار رویکرد تهاجمی علینژاد و رویکرد خبری-تحلیلی در BBC بعنوان تفاوت دو سبک آمریکایی و انگلیسی در جنگ روانی مقابل ملت ایران یاد کرد.
در مجموع اما بهره گیری از انواع این راهبردها و تحت نفوذ گرفتن ذائقه های مختلف مخاطبان در رده های نخبگانی تا مخاطب عام و کوشش برای برانگیختن آنها با هر ابزار ممکن، مرزهای موفقیت احتمالی این جنگ روانی را توسعه می دهد و مقابله به مثل در همه حوزه های ممکن را برای ایران ضروری تر می کند.
مخاطب ایران از هر تیپ فکری و طبقه اجتماعی که باشد در معرض این جنگ روانی قرار دارد. بدین سبب رسانه های داخلی نیز باید بصورت هدفمند و برنامه ریزی شده برای تمام تیپ های فکری و طبقات اجتماعی از مجاری دسترسی رسانه ای که برای آنان سهولت دارد، مبادرت به برقراری ارتباط و زمینه گفت و گو را ایجاد کنند. اما باید دید صاحبان رسانه های داخلی، تا چه اندازه نسبت به این تنوع مخاطب، شناخت یا دست کم التفات دارند و عامدانه به هر علت از آن تغافل نمی کنند.


منبع:

1401/03/23
08:42:53
5.0 / 5
520
تگهای خبر: آموزش , اجتماعی , تولید , صنعت
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۶ بعلاوه ۴
پرسی بلاگ